باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

این روزها کارم خواب است!

این روزها اصلا انرژی ندارم! مدام در تخت هستم و چرت می زنم! امروز حالت سرماخوردگی هم دارم! نمی دانم کروناست یا چیز دیگر!

از طرف دیگر وضعیت جامعه متشنج است و مدام اخبار ناگوار به گوش می رسد!

می خواهند انقلاب کنند برای آزادی! 

دیروز یک ویدئو دیدم از یک نفر از کشته شده ها، یک دختر نوجوان به نام سارینا اسماعیل زاده، می گفت حقوق برابر با مردان می خواهد، می گفت چرا برادرش ساعت 11 شب می تواند برود بیرون اما او نمی تواند! حالا اگر ما بگوییم برادرت کار اشتباهی می کند ساعت 11 شب می رود بیرون به ما می گویند طرفدار اونایی! گویا هیچ منطقی وجود ندارد هر کس حرف این ها را تایید نکند می شود طرفدار اون ها! این منطق فرقی با منطق جمهوری اسلامی ندارد! در واقع هیچ کدامشان منطقی حرف نمی زنند! استدلال منطقی بر اساس یک سری اصول حقیقت است نه آنچه من فکر می کنم درست، یا ما فکر می کنیم درست پس درست است.

به من حق بدهید که بخواهم بخوابم و خودم را درگیر این ماراتن نکنم چون دو طرف دعوا روی اصول خودشان که هیچ حساب و کتابی پشتش نیست پافشاری می کنند و سرانجامش کشتار است.

من می دانم شرایط اقتصادی خوب نیست، حکومت ناکارآمد است، آزادی نیست، فشار است، مردم به تنگ آمده اند، آینده ای برای خود نمی بینند، سیستم فاسد است و مثل یک مافیا عمل می کند، مردم می خواهند از این فشار و خفقان رها شوند و هر روز لعنت می فرستند بر این نظام، باب گفتگویی نیست یعنی جایی برای گفتگو نگذاشته اند این قدر جنایت کرده اند که جایی برای مصالحه نمانده است اما این را بدانید از شدت خشم آدم کور می شود به قول مولانا احول می شود احول یعنی دوبین یعنی دو تا می بیند هم شئ را هم خیالی از شئ را.

من هم آدم عمل کردن در زمان خشم و عصبانیت نیستم یعنی هر وقت این کار را کردم پشیمان شدم خوردم بد هم خوردم همین