باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

درس خوانی!

یکی از خواهرهای من یعنی دختر دوم خیلی درس خوان است الان هم خارج است و ارشد روانشناسی می خواند و بورس از دانشگاه خارجی هم گرفته است!

همیشه تحسینش کرده ام چون که وقتی از دوم دبیرستان به سوم می خواست تغییر رشته از ریاضی به انسانی دهد خودش همه ی درس ها را خواند و رفت امتحان داد بعد هم متاسفانه چون والدینمان دیر اقدام کرده بودند یک مدرسه ی درپیتی سوم را خواند اما برای پیش دانشگاهی این قدر معدل دیپلمش خوب شده بود که بهترین مدرسه ی انسانی مشهد ثبت نامش کرد.

برای کنکور هم که خیلی اذیت شد متاسفانه جنگ و جدال های خانوادگی دقیقا در همان سال بالا گرفت و والدین محترم اصلا مراعات حالش را نکردند و من بهش می گفتم واقعا بهت افتخار می کنم که درس خواندی و رتبه ی خوب آوردی من اگر بودم ول می کردم نمی توانستم درس بخوانم هر چند خودش از رتبه ی کنکورش راضی نبود!

در دوران نوجوانی هم داستان نویسی می کرد و وبلاگ داشت و دوستان داستان نویس داشت دوست داشت نویسنده شود چند جایزه ی کشوری و استانی هم برد اما خودش به این نتیجه رسید نویسندگی آب و نان ندارد برای همین رفت روانشناسی!

گاهی یادش میفتم اما تماس با وجود فیلترها سخت شده است و می دانم سرش شلوغ است و درس می خواند و پروژه انجام می دهد و برای اهدافش تلاش می کند برای همین مزاحمش نمی شوم!

می خواستم بگویم بین ما چهارتا فقط او درس خوان است بقیه یمان با اتکا به هوش مدارج تحصیلی را طی کردیم و اهل تلاش نیستیم شاید هم اشتیاق او را نداریم یک جورهایی باری به هر جهت هستیم!

روز معلم

امروز روز معلمه، یادمه تا دبیرستان این روز از صبح می رفتم گل فروشی با پول خودم برای معلمام گل می خریدم، مامانم میگفت از تو باغچه گل بکن ببر! همیشه آبروی آدم رو می خواد ببره!؟
من معلم هایی داشتم که تو زندگیم بهشون مدیونم، معلم کلاس سوم و پنجم دبستانم، خانم ها عنایت اللهی و معین درباری، معلم ریاضی راهنماییم، خانم حریری و چند تا معلم خانم و آقای دبیرستان که نام نمی برم توی زندگیم خیلی نقش مثبت داشته اند البته چند تا معلمم داشتم که نقش منفی داشتند ولی اونا هم تلنگری بودند!
همیشه دلم می خواست معلم بشم اما من یه مدلی هستم اگه یکی بیاد گریه کنه نمره بخواد نمره میدم یا تکلیف ننوشته باشه میگم اشکال نداره برای همین بدرد این کار نمی خورم و البته دیگه حوصله ی سر و کله زدن با دانش آموزم ندارم!؟
دانشگاهم خوب بود لیسانس خوش گذشت اما فوق لیسانس از دماغم در اومد و کلا قیدشو زدم ترجیح میدم خودم مطالعه کنم!
سیستم آموزشی ما مشکل داره یه معلم مجبوره اون جور باشه که اونا می خوان حتی اگر خودش اعتقاد نداشته باشه و وقتی دانش آموز اینو می بینه می گه چه معلم ریاکاری، بگذریم که یه عده دانش آموزان معتقدند معلم ها عقده ای هستند ولی خوب من از بد اخلاق ترین معلم ها خوبی دیدم به نظرم دانش آموزان مراعات کلاس درس نمی کنند دلشون می خواد هر کار دلشون خواست بکنن؟!
خلاصه که معلم ها خیلی زحمت می کشند و به نظر من واقعا فرهنگ دارند زمان ما که این جور بود اسم فرهنگی براشون برازنده است!

سیستم آموزش و پرورش

در مورد سیستم آموزش و پرورش گفته می شود که در بعضی کشورهای غربی به جای تمرکز بر درس تمرکز روی پرورش شخصیت و مهارت های فردی دانش آموزان است.

در سیستم آموزش و پرورش که ما بر پایه ی همان مکتب های سنتی استوار است از دانش آموز می خواهند درس ها را حفظ کند و طوطی وار تکرار کند نه خواسته می شود کودک به معنای آنچه در بن متن است دقت کند نه مهارت های منطقی و عقلانی کودک رشد می یابد!

البته گویا سیستم آموزش و پرورش حکومت توتالیتر یا تمامیت خواه یک سری فاکتورها دارد که در سیستم آموزشی ما لحاظ شده است اما از آنجا که در هر مدرسه حداقل یک معلم پیدا می شود که دانش آموزان را آگاه می کند این شیوه با شکست روبرو شده است!

آنچه در مدارس ما آموزش داده می شود عملا دانش آموز را وابسته به معلم می کند و بچه ها اکثرا از درس بیزار هستند و تنها از ترس نمره درس می خوانند و وقتی به دانشگاه می روند دیگر دوران عشق و صفا و آزادیشان شروع می شود.

در کشورهای غربی برعکس است در دبستان اصلا به بچه ها سخت گرفته نمی شود و با بازی به آن ها تعلیم داده می شود و بچه ها مهارت های اولیه زندگی را می آموزند و اجازه داده می شود کودک رشد خودش را داشته باشد و در دبیرستان فشار متوسطی بر نوجوانان است تحقیق کردن و استدلال کردن منطقی به آن ها  آموزش داده می شود، ورزش و مهارت های ارتباطی در اولویت است اما هر کس دانشگاه برود باید در آنجا زحمت بکشد  پوستش کنده می شود خیلی از افراد برای همین دانشگاه نمی روند و با مدرک دیپلم کار می کنند!

ما در کشورمان افتخار می کنیم که سطح سواد بچه ی دبیرستانی ما از سطح سواد بچه دبیرستانی آمریکایی بالاتر است غافل از این که ما انسان پرورش نمی دهیم به قول استادی انسانی روانرنجور پرورش می دهیم که پر از اطلاعات است اما نمی تواند ارتباط بگیرد و از پس مشکلاتش در جامعه برآید یک نفرش من!؟

یک مشکل دیگر که در جامعه ما وجود دارد این است که مدیران رده بالای ما اصلا روانشناسی و جامعه شناسی غربی را قبول نداشته به دنبال اسلامی کردن این علوم هستند و در نتیجه می خواهند مهارت های اسلامی و ایرانی به دانش آموزان یاد بدهند که البته ناکارآمد و در بیشتر موارد بدون پشتوانه ی علمی است و همین می شود که الان می بینیم.