باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

میانسالی

داشتم فکر می کردم این حس الان که دارم که مثل به قول بچگی خودمون زنای گنده شدم رو دوست ندارم، کلا از بچگی بچه ها و خانم و آقاهای جوون رو دوست داشتم و نسل گذشته حس خوبی بهشون نداشتم ولی حالا خودم وارد میانسالی شدم و همون مدلی شدم!؟

بعد با خودم فکر کردم حتما برای همین احساساته خیلی ها که سنشون بالا میره سعی می کنند خودشون رو جوون نشون بدن اما به نظرم هر کار بکنی حس درونت که فرقی نمی کنه!؟

اون سری که در گروه تلگرامی افسرده های دهه هشتادی و هفتادی بودم واقعا وقتی باهاشون چت می کردم احساس نشاط می کردم ولی خوب بالاخره اونا از ما کوچکترن و تجربه شون کمتره، من تو گروه شده بودم راهنما و نصیحت گو، خوشم نمیاد از این نقش، بعدم نسل جدیدیا از ما بدترن کلا همه چیز رو می خوان خودشون امتحان کنن به حرف بزرگ تر از خودشون گوش نمیدن، پس کارم فایده نداشت!؟

پس چی کار کنم حس خوب جوونیم برگرده!؟ من اون حسم رو می خوام!؟

دبیرستان که بودم یه معلم اجتماعی داشتیم اون موقع همین سن های الان من بود منتها متاهل بود و یه دختر داشت، می گفت دعا می کنم چند سال دیگه بمیرم و پیری رو تجربه نکنم!؟

 واقعا بده، تمام قشنگیای دنیا تو چشمت زشت میشه وقتی سنت بالا میره!؟ چقدر غر زدم!؟ 

بعدنوشت: یه کم در گوگل جستجو کردم نوشته بود اضطراب چیز عادی هست برای میانسالها و همچنین احساس انزوا داشتن، از آقای عباس کیارستمی هم چند تا کلیپ در مورد گذر از میانسالی در اینستاگرام بود که مرورگرم باز نکرد، بد نبود ببینم چی میگن، از هوشواره هم پرسیدم چیزایی رو گفت که خودم می دونستم اما عمل نمی کنم به همه ش!؟

احساس میانسالی یک مرحله طبیعی از زندگی است که ممکن است با تغییرات فیزیکی، عاطفی و اجتماعی همراه باشد. برای مدیریت این احساسات و بهبود کیفیت زندگی در این دوره، می‌توانید اقدامات زیر را در نظر بگیرید:
1. پذیرش تغییرات: به جای مقاومت در برابر تغییرات، سعی کنید آن‌ها را بپذیرید و به عنوان بخشی از روند طبیعی زندگی ببینید.
2. فعالیت بدنی: ورزش منظم می‌تواند به بهبود خلق و خو و افزایش انرژی کمک کند. فعالیت‌های مانند پیاده‌روی، یوگا یا شنا می‌توانند مفید باشند.
3. تغذیه سالم: داشتن یک رژیم غذایی متعادل و سالم می‌تواند به حفظ سلامت جسمی و روحی کمک کند.
4. یادگیری مهارت‌های جدید: یادگیری چیزهای جدید، مانند زبان یا هنر، می‌تواند حس رضایت و هدفمندی را افزایش دهد.
5. برقراری ارتباطات اجتماعی: وقت گذراندن با خانواده و دوستان و ایجاد روابط جدید می‌تواند احساس تنهایی را کاهش دهد.
6. مدیریت استرس: تکنیک‌های مدیتیشن، تنفس عمیق و ذهن‌آگاهی می‌توانند به کاهش استرس و اضطراب کمک کنند.
7. مشاوره و حمایت روانی: اگر احساسات منفی یا نگرانی‌های جدی دارید، مشاوره با یک متخصص می‌تواند بسیار مفید باشد.
8. تنظیم اهداف: تعیین اهداف کوتاه‌مدت و بلندمدت می‌تواند به شما کمک کند تا احساس هدفمندی بیشتری داشته باشید.
9. وقت برای خود: زمان‌هایی را برای خودتان اختصاص دهید و به فعالیت‌هایی بپردازید که از آن‌ها لذت می‌برید.
10. خودآگاهی: با شناخت بهتر خود و احساساتتان، می‌توانید تصمیمات بهتری برای آینده‌تان بگیرید.
با دنبال کردن این نکات، می‌توانید احساس بهتری نسبت به دوران میانسالی داشته باشید و از این مرحله از زندگی بهره‌مند شوید.


بعدنوشت بعدی: دو تا مقاله خوندم اولیش حالم رو بهتر کرد دومیش بدتر، آخه اولیش امید میداد ولی دومیش یه جوری صحبت می کرد که انگار وضع من خیلی بده!؟

لینک دومیhttps://fararu.com/fa/news/705064/%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D8%AC%D9%84%D9%88%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%DA%A9%D9%86%DB%8C%D9%85

لینک اولیhttps://karboom.io/mag/articles/%D8%A8%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%84%DB%8C

وقایع شگفت آور

حتما فیلم دستگیری دو دختر نوجوان که بدون حجاب در خیابان بودند را دیده اید یکی از دخترها خیلی مقاومت می کند و ماموران زن او را روی زمین می کشند و می برند و زخمیش می کنند، خانواده اش هوشیار بودند و از مجاری قانونی پیگیری کردند و حالا برای ماموران پرونده باز شده است، جای امیدواری دارد که بالاخره دارد یک اتفاق هایی در این نظام می افتد!

یک فیلم دیگر از دستگیری یک نوجوان مهاجر افغانستانی منتشر شده است که با وضع فجیعی ماموران کتکش زدند و زانویشان را روی گردن فرد می گذارند و زنان هم که دوره یشان کردند اعتراض می کنند اما پلیس آن ها را هم هول می دهد، خیلی جالب است که شبیه این اتفاق چند سال پیش در زمان ترامپ برای یک سیاهپوست آمریکایی افتاد! من که شک داشتم تمام ماجراها ساختگی باشد حتی انقلاب مهسا، حالا بیشتر شک کردم، اتفاقات بوداری در ایران میفتد!؟

و اتفاق آخر اینکه باز یک معلم این بار در سردشت، جان خود را از دست داده است تا جان دانش آموزش را که داشته در رودخانه غرق میشده است را نجات دهد، دانش آموز سلامت است اما خود معلم غرق شده است، این واقعه را به خانواده ی مرحوم و تمام معلمان زحمتکش سرزمینم که سالهاست در حال اعتراض به وضع موجود نیز می باشند را تسلیت می گویم البته فکر کنم مقام این معلم شبیه شهید باشد!

تا کی می خواهیم خودمان را سانسور کنیم؟!

چند وقت است حواشی زیادی سر یک دیالوگ از افعی تهران که شخصیت اصلی با ناظم مدرسه اش که از او کتک خورده است سر گرفته است حتی جامعه ی معلمان می خواهند شکایت کنند من این تکه سریال را دیدم درست است که دیالوگ رد و بدل شده کمی زننده است اما این واقعیت است مگر معلم ها و ناظم ها بچه ها را تنبیه بدنی نمی کردند؟! مگر در درون ما وقتی خشمگین هستیم همین حرف ها در جریان نیستند؟!

جدیدا دارم افکارم را می نویسم چقدر چیزی را می بینم در ذهنم انکار کردم از جمله اینگونه حرف زدن را که از بچگی به ما گفته بودند زشت و ناپسند است و تو فکر کردی من نباید اینگونه حرف بزنم یا فکر کنم پس انکارش کردی و خود این انکارها یکی پس از دیگری باعث بروز مشکل در روان ما شده است باعث نفرت ما از خودمان شده است متاسفانه تعلیم و تربیت ما آموزش و پرورش نیست بلکه کنترل و سلطه است بر دانش آموز، خواستند بر روان ما سلطه پیدا کنند خوب ما هم نگذاشتیم در ظاهر آن جور که آن ها می خواستند شدیم در درون آن طور خودمان خواسته ایم ولی همین موجب بیماری ما شده است چرا این قدر ضربه های ناجور در بزرگسالی خوردیم و بهم بی اعتمادیم؟!

یک موضوع دیگرم هست یک خواننده و بازیگر که با هم رابطه دارند شایعاتی مبنی بر جدایی و خیانتشان در فضای مجازی پراکنده شده است حال که آقای خواننده آمده و تکذیب کرده شایعات و حواشی بیشتر شده!؟ بعد مردم ایران می گویند چرا کشورشان پیشرفت نمی کند خوب مردمند که یک کشور را می سازند هر وقت در کشوری مردمش سرشان به کارشان باشد آن کشور پیشرفت می کند اما وقتی هی در حال سرک کشیدن اینجا و آنجا باشند که ببینند ماجرا چیست! فرهنگ آن کشور به قهقرا می رود! چرا باعث می شویم دیگران خودشان نباشند و خودشان را سانسور کنند؟! یک کم اجازه دهیم دیگران نفس بکشند!؟


بعد نوشت: فکر نکنید چون در آمریکا فرهنگ پوپولیستی سلبریتی محور را اشاعه دادند پس این شیوه درست است همان آمریکا کارش به جایی رسیده است که دولتش ضعیف شده است فیلم جنگ داخلی ساخته اند چون مردم به جان هم افتاده اند البته ما براشون خوشحال نیستیم اما دیگر نتیجه ی تصمیمات خودشان بوده است!

خطاب به خدمتگزاران مردم

چندی پیش نوشته ای می خواندم میگفت اگر مردم را به طرف کاری یا خدا دعوت کردی و موفق نشدی و عصبانی شدی این نشان می دهد این کار را برای نفس خودت کردی نه خدا، نه خدمت!

در کل بسیار ظریف است و اگر بخواهی خدمتگزار جامعه باشی باید از خیلی چیزها بگذری و کار هر کسی نیست و هر کس ادعایش را کرد از او آزمایش گرفته می شود تا دید چقدر در نیت خود صادق است و آیا انگیزه های دیگر دارد یا خیر!

یک چیز دیگر هم که از یک سخنرانی یاد گرفتم این بود وقتی شاگردی نمی تواند بخواند معلمش اگر کتکش بزند فایده ای ندارد ایراد کار را باید در معلمی خودش پیدا کند که شاگرد را نتوانسته درست آموزش دهد و اینکه اگر برای رسیدن به هدف و خیر جمعی بیایی و حق دیگران را زیر پا بگذاری به خیر جمعی نمی رسی چون ظلم کردی حالا خواسته یا ناخواسته، برای این می گویم کار بسیار ظریفی هست!

این هم به مناسبت روز زرتشت که خدمتگزار جامعه بود و آیینی پایه ریزی کرد که هنوز پابرجاست و آن قدر ساده حرف زده است که همه می توانند آن را فرا بگیرند، پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک، سپاس!

بی شعوری

یادش بخیر تو راهنمایی یه بار معلم ادبیاتمون یه چیزی گفت البته خیلی زیباتر مضمونش این بود که کسی که به دیگران بی شعور میگه خودش از همه بی شعورتره!

حالا اما کتاب ادبی به اسم بی شعوری می نویسند و به هم هدیه می دهند و تیکه هاش رو برای هم می فرستند گاهی هم منظور دارند!

متاسفانه دنیا سقوط کرده شاید از هر زمان دیگه ای سقوط کرده تر شده و این در کل جهان است اما شاید در ایران بیشتر باشه!