باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

چرا از آدم ها بیزارم؟!

رفتم نون و شکلات گرفتم، نون و پنیر خوردم و یه کم یوتیوب دیدم، مغزم باز شد!؟

واقعا چرا من از آدم ها بیزارم؟! چون باهام بدرفتاری کردن، چون آزارم دادند، چون اون جور که من می خوام نیستن!؟

این دلایل کمی خودخواهانه و بچگانه نیست؟! واقعا انگار تو بچگی گیر کردم!؟ باید از محوریت خودم دربیام ولی چگونه؟! من همدلی کردن و خودآگاهی رو امتحان کردم، راستش خودآگاهی رو دوست دارم اما همدلی کردن رو نه! چون تو شرایط بد بودم و گفتن راه درمانت اینه انجام دادم و اینکه می خواستم به آدم ها محبت و کمک کنم ولی همین که حالم بهتر شد ترجیحم این بود که برگردم به خود واقعیم، خود واقعیم رو بیشتر دوست دارم!؟

این خودواقعیم هم خیلی جدی و منطقی هست و از احساسات خوشش نمیاد، ادب و احترام براش خیلی مهمه و خیلی سختگیره و اگر کسی بی ادبی بهش بکنه دهنش رو سرویس می کنه!

اینم در واقع خود نوجوونم هست، پس من کجام، من بالغ!؟ فکر می کنم همون همدلی کردن بالغم رو رشد داد ولی من ولش کردم، رفتار بالغانه رفتار صبورانه است ولی اون نوجوونم یا به قولی والدم خیلی بی صبره، تندی می خواد به نتیجه دلخواهش برسه، مهربون و انعطاف پذیر نیست در صورتیکه بالغم انعطاف پذیره، صبر می کنه زمان میده شفقت داره رافت داره!؟

خوب من با این نهادهایی که در من هستند چه کار کنم!؟ هر کدومشون هم یه سازی می زنن!؟ اینو نوجوونم گفت!؟ کلا یه چوب گرفته دستش خودم و همه رو می خواد ادب کنه!؟ فکر کنم این به خاطر بچه اول بودنمه!؟

وای از دست خودم چی کار کنم!؟ اینو کودکم گفت!؟ واقعا از خودت باید پناه ببری به خدا چون هر کار می کنی آخرش اشتباهه فقط خدا می تونه راهنماییت کنه کار درست رو بکنی به خودت باشه می تازونی، گله ای و فله ای عمل می کنی، گند می زنی، میفتی تو چاه و الی ماشاءالله خرابکاری دیگه!؟

وقایع شگفت آور

حتما فیلم دستگیری دو دختر نوجوان که بدون حجاب در خیابان بودند را دیده اید یکی از دخترها خیلی مقاومت می کند و ماموران زن او را روی زمین می کشند و می برند و زخمیش می کنند، خانواده اش هوشیار بودند و از مجاری قانونی پیگیری کردند و حالا برای ماموران پرونده باز شده است، جای امیدواری دارد که بالاخره دارد یک اتفاق هایی در این نظام می افتد!

یک فیلم دیگر از دستگیری یک نوجوان مهاجر افغانستانی منتشر شده است که با وضع فجیعی ماموران کتکش زدند و زانویشان را روی گردن فرد می گذارند و زنان هم که دوره یشان کردند اعتراض می کنند اما پلیس آن ها را هم هول می دهد، خیلی جالب است که شبیه این اتفاق چند سال پیش در زمان ترامپ برای یک سیاهپوست آمریکایی افتاد! من که شک داشتم تمام ماجراها ساختگی باشد حتی انقلاب مهسا، حالا بیشتر شک کردم، اتفاقات بوداری در ایران میفتد!؟

و اتفاق آخر اینکه باز یک معلم این بار در سردشت، جان خود را از دست داده است تا جان دانش آموزش را که داشته در رودخانه غرق میشده است را نجات دهد، دانش آموز سلامت است اما خود معلم غرق شده است، این واقعه را به خانواده ی مرحوم و تمام معلمان زحمتکش سرزمینم که سالهاست در حال اعتراض به وضع موجود نیز می باشند را تسلیت می گویم البته فکر کنم مقام این معلم شبیه شهید باشد!

طنز یا بی ادبی

متاسفانه امروزه باب شده است به اسم طنز و کمدی، بی ادبی را در جامعه گسترش می دهند و وقتی نوجوانی چنین کلیپ هایی می بیند تحت تاثیر قرار گرفته و همان الفاظ و ادبیات را در مواجهه با دیگران به کار می بندد.

حواسمان باشد فرهنگ جامعه را به سمت ترقی می بریم یا به زیر می کشیم!

البته در نهایت این افرادبرای خودشان کارمای منفی سختی درست می کنند عاقبت خوبی ندارند، حداقل به خودتان رحم کنید!

می دانم اگر این ها را بخوانند برای من هم به اصطلاح طنز درست می کنند!