باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

بچه شدم!

نمی دونم اما الان مدتیه حس می کنم مثل بچگیام شدم!

یعنی شخصیتم اون طوری شده!؟

نمی دونم بالغ شده بودم یا همه ی اونا ماسک بود و از معلم های مدرسه یاد گرفته بودم!؟

حالا که تو خونه ام باز برگشتیدم به تنظیمات کارخانه!؟

این مسخره بازیا که درمیارم هم عادت بچگیم بود!؟

بابام می گفت اگه دلقک بازیات تموم شد برو فلان کن!؟

فکر می کنم من همیشه دلم می خواست همون شخصیت بچگیم رو داشته باشم اما آدم بزرگا به زور بزرگم کردن و تغییرم دادن!؟

حالا هم که آزادم برگشتیدم به همون حال!؟

از یه لحاظ هایی خوبه ها از یه لحاظ هایی هم بده!؟

تو دکتر زنان فکر می کردن من بچه دارم این قدر سنم زیاد نشون میده!؟

بعد شکل بچه ها رفتار می کنم!؟

البته شاید تو خونه این طورم، بیرون که میرم یه شخصیت دیگه دارم!؟

چه می دونم دیگه!؟

خودم تو حال خودم موندم!؟

چقدر بی خاصیت شدم!؟

قضاوت کردن من

بهتون گفتم از بچگی فکر می کردم بیشتر آدم ها بدند! امروز یه کم در گوگل گشتم و فهمیدم قضاوت کردن از بعد کودک انسان می آید و اتفاقا این چیزی که می گفت که وقتی استرس دارید کودکتون فعال میشه در من درسته و در مقاله گفت باید والدتون رو قوی تر کنید والا من از آخر نفهمیدم به چی میگن بالغ به چی میگن والد!؟ اینا رو دیدم برعکسم استفاده می کنند ولی خودم فهمیدم چی رو باید تقویت کنم و البته نباید خسته بشم و همه چی رو ول کنم و برگردم سر خونه ی اول و بچه بازی دربیارم!؟ این تمرین ها واسه ی تمام عمره، اصلا اومدیم به کره ی زمین که همین چیزها رو یاد بگیریم و در خودمون رشد بدیم!؟

لینک میگناhttps://www.migna.ir/news/41124/%D9%82%D8%B6%D8%A7%D9%88%D8%AA-%D8%B9%D8%AC%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AD%D8%A7%D8%B5%D9%84-%D9%81%D8%B9%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86-%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AA%D8%A7%D9%86

لینک بیتوتهhttps://www.beytoote.com/psychology/khanevde-m/people4-judgment-judgment.html?m=1 


بعدنوشت: یه مقاله وب سایت دیگه پیدا کردم که والد و بالغ و کودک رو توضیح میده و من قبلا درست فهمیده بودم این خانمه در میگنا اشتباه می کرد و تازه اینجا میگه شخصیت والد قضاوتگر هست!؟

لینکhttps://www.leilaamirinasab.com/personality-structure/


بعدنوشت بعدی: فکر می کنم قضاوت عجولانه در شرایط استرس زا مال شخصیت کودکه و قضاوتی که دیگران رو محکوم و سرزنش می کنه مال شخصیت والد هست!

چرا از آدم ها بیزارم؟!

رفتم نون و شکلات گرفتم، نون و پنیر خوردم و یه کم یوتیوب دیدم، مغزم باز شد!؟

واقعا چرا من از آدم ها بیزارم؟! چون باهام بدرفتاری کردن، چون آزارم دادند، چون اون جور که من می خوام نیستن!؟

این دلایل کمی خودخواهانه و بچگانه نیست؟! واقعا انگار تو بچگی گیر کردم!؟ باید از محوریت خودم دربیام ولی چگونه؟! من همدلی کردن و خودآگاهی رو امتحان کردم، راستش خودآگاهی رو دوست دارم اما همدلی کردن رو نه! چون تو شرایط بد بودم و گفتن راه درمانت اینه انجام دادم و اینکه می خواستم به آدم ها محبت و کمک کنم ولی همین که حالم بهتر شد ترجیحم این بود که برگردم به خود واقعیم، خود واقعیم رو بیشتر دوست دارم!؟

این خودواقعیم هم خیلی جدی و منطقی هست و از احساسات خوشش نمیاد، ادب و احترام براش خیلی مهمه و خیلی سختگیره و اگر کسی بی ادبی بهش بکنه دهنش رو سرویس می کنه!

اینم در واقع خود نوجوونم هست، پس من کجام، من بالغ!؟ فکر می کنم همون همدلی کردن بالغم رو رشد داد ولی من ولش کردم، رفتار بالغانه رفتار صبورانه است ولی اون نوجوونم یا به قولی والدم خیلی بی صبره، تندی می خواد به نتیجه دلخواهش برسه، مهربون و انعطاف پذیر نیست در صورتیکه بالغم انعطاف پذیره، صبر می کنه زمان میده شفقت داره رافت داره!؟

خوب من با این نهادهایی که در من هستند چه کار کنم!؟ هر کدومشون هم یه سازی می زنن!؟ اینو نوجوونم گفت!؟ کلا یه چوب گرفته دستش خودم و همه رو می خواد ادب کنه!؟ فکر کنم این به خاطر بچه اول بودنمه!؟

وای از دست خودم چی کار کنم!؟ اینو کودکم گفت!؟ واقعا از خودت باید پناه ببری به خدا چون هر کار می کنی آخرش اشتباهه فقط خدا می تونه راهنماییت کنه کار درست رو بکنی به خودت باشه می تازونی، گله ای و فله ای عمل می کنی، گند می زنی، میفتی تو چاه و الی ماشاءالله خرابکاری دیگه!؟

آموزش و آزادی و اختیار

در آزمایشات روانشناسی ثابت شده است هر چه آموزش و پرورش با آزادی و اختیار بیشتری برای دانش آموز توام باشد دانش آموز در یادگیری و نهادینه کردن پیام های آموزشی موفق تر است هر چه کنترل و اجبار و سرزنش و توبیخ بیشتر باشد دانش آموزان کم رغبت تر به کار هستند و از زیر کار در می روند  و تنبلی می کنند این در مدیریت در محل کار هم ثابت شده است البته این مستلزم این است که معلم یا مدیر خود از مشکلات روانشناختی رنج نبرد و دلی واقعا از مهر داشته باشد در جامعه ی ما که اکثرا بغض دارند انجام این کار خیلی سخت خواهد بود لازم است انسان های بالغ درستکار به کار گمارده شوند!

ناجی و کودک

این صوت های رشد فردیت رو که دارم گوش می کنم میگه هر کسی دنبال ناجی می گرده عملا نابالغ هست و کودک رشد نیافته است چون که مثل یک کودک منتظر هست از خارج خودش دستی بیاد و کمکش کنه آدم بالغ با استفاده از نیروهای درونیش به خودش کمک می کنه البته که خیلی تعداد کمی از آدم ها به این رشد می رسند!

من باید خیلی به خودم فشار بیارم و بلند بشم و دوباره به تعادل برگردم اون هم با استفاده از قدرت درونی خودم، قدرتی که از یاد بردمش، دیگه روحیه ی مبارزه رو از دست دادم خیلی گوگولی و ملو شدم شایدم خوب باشه نمی دونم!