ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی
ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است
که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست
مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی
طریق کام بخشی چیست ترک کام خود کردن
کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی
میای دارم چو جان صافی و صوفی میکند عیبش
خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی
جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع
که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی
به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم
بیا ساقی که جاهل را هنیتر میرسد روزی
می اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش
که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزی
نه حافظ میکند تنها دعای خواجه تورانشاه
ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی
جنابش پارسایان راست محراب دل و دیده
جبینش صبح خیزان راست روز فتح و فیروزی
یکی از سنت های عید نوروز که ازش بدم میاد عید دیدنیه! اصلا حوصله شو ندارم از همون بچگی این جوری بودم!؟
یادمه بچه که بودم بعد از سال تحویل، بابام می خواست بریم خونه عمه بزرگم اما مامانم می گفت اول باید بریم خونه باباش یعنی بابابزرگم! سر این همیشه دعوا و دلخوری بود!
کلا من از مهمونی هم خوشم نمیاد نه این که بد باشه اما من تو محیط های شلوغ زود انرژیم تموم میشه! خیلی درونگرا هستم!؟
تازه همیشه برام سوال بود چرا یه دفعه ما میریم خونه اقوام بس نیست اونا هم باید بیان خونه مون!؟ خوب یه دفعه همو دیدیم که!؟ اگه آقای مجری اینجا بود می گفت رسمه!؟ رسم به نظر من یکی از مسخره ترین چیزهاست یه زمانی رسم این بوده که دختراشون رو زنده به گور کنن! حالا فهمیدید رسم یعنی چی!؟ یعنی پیروی کورکورانه از قواعدی که هیچ حساب و کتابی پشتش نیست یکی خوشش میومده وضعش کرده بقیه هم گفتن چشم اجراش کردند!؟