باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

مشکل با خوردن

بعضی وقت ها دچار یک حالاتی می شوم که فقط با خوردن آرام می شوم بعد هم که آرام می شوم از دست خودم ناراحت می شوم که چرا خوردم چرا نتوانستم جلوی خودم را بگیرم.

هر چه می گذرد بدتر هم می شوم یعنی باید بیشتر بخورم تا به حس آرامش برسم!

نمی دانم این اضطراب سرکوب شده است یا ترس سرکوب شده یا خشم سرکوب شده یا ناراحتی سرکوب شده ...

تازه فقط خوردن نیست یک نوعی از حالاتی که دچار می شوم را خوردن آرام می کند حالت های دیگری نیز دارم که اعتیاد های دیگر آرامشان می کنند البته تا الان دچار اعتیاد به مواد مخدر یا الکل نشده ام جای شکرش باقی است.

از وضعیتم خسته ام چون زندگی نمی کنم.

متاسفانه وقتی بچه بودم به این نتیجه رسیدم که احساسات و عواطف و هیجانات چیز خوبی نیستند و تحملشان برایم سخت بود شاید چون هیچ کس را نداشتم که احساساتم را جدی بگیرد و درک کند بلکه حتی به خاطر احساساتم مسخره هم می شدم من هم با خشم احساساتم را سرکوب کردم و یواش یواش در شرایط هایی که قرار می گرفتم که برایم سخت بود دچار اعتیاد شدم که یکیش خوردن است.

از اعتیادهایم شرمسارم برای همین بقیه یشان را نمی گویم بیشتر از این خودم را رسوا نمی کنم اما به خود استفاده از گوشی و اینترنت نیز وابسته شده ام.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد