باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

کیان رنگین کمان

همیشه رنگین کمان را دوست داشتم

هنوز که هنوز هست گاهی نقاشی رنگین کمان می کشم

وقتی بچه بودم چه ذوقی می کردم وقتی بعد از باران رنگین کمان تشکیل می شد.

اما دیگر ذوق نمی کنم غصه ام می گیرد.

برای کیان، برای تمام بچه ها، تمام نوجوان ها و جوان هایی که کشته شدند، که کشته می شوند.

تاریخ چه تلخ است

از بین کتاب ها آمده جلوی رویمان

و کاری از دست من بر نمی آید

من باید بروم به دنبال کار خودم

از نیک و بد روزگار بگذرم

به صلح و جنگ جهان کاری نداشته باشم

از نام و ننگ خودم هم بگذرم

اما چگونه؟!

مگر می شود؟!

متاسفانه دچار ضعف هم هستم

با اینکه تغذیه مناسب دارم

از طرفی از خودم بدم می آید که کاری از دستم بر نمی آید!

از طرفی خوشحال هستم تکلیفم تقریبا مشخص است!

اگر بخواهم فعالیت سیاسی کنم از فعالیت اصلیم باز می مانم!

چون مغز من به گونه ای هست که فقط می تواند روی یک چیز تمرکز کند و فکر و ذکرم همان می شود و دیگر کارها در حاشیه قرار می گیرند!

چرا این طور هست نمی دانم؟!

ولی دیگر همینم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد