باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

عقل بیهوده سر طرح معما دارد

عقل بیهوده سر طرح معما دارد
بازی عشق مگر شایدو اما دارد
 
با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت
سر سربسته چرا اینهمه رسوا دارد
 
در خیال آمدی و آینه ی قلب شکست
آینه تازه از امروز تماشا دارد
 
بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند
قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد
 
تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سر انجام خوشی گردش دنیا دارد
 
عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت
چه سخن ها که خدا با من تنها دارد


فاضل نظری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.