باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

آدم بی صبر

من خیلی بی صبرم!

از بچگیم این طور بودم!

تو ماشین همیشه بابام رو کلافه می کردم!

هی می گفتم کی می رسیم!

اونم آخرش داد میزد سرم! خخخخخ!

بچه که بودم دوست داشتم زود بزرگ بشم!

تو امتحانا دوست داشتم زود برگه ام بدم بره!

تو مدرسه ها منتظر تابستون بودم!

تو تابستون منتظر مدرسه ها!

الانم تابستون دلم زمستون می خواد!

زمستون میگم کی بشه تابستون بشه!

کلی نقشه می کشم که چی کار کنم!

اما بیشترش رو انجام نمیدم!

هر روز فکر می کنم باید نحو احسن از روزم استفاده کنم!

اما بعد همه ی وقتم رو پای گوشی می گذرونم!

در 35 سالگی هیچی ندارم!

نه دستاوردی، نه پولی، نه خانواده ای، نه روابطی!؟

خودم رو شماتت می کنم!

چون اراده و استقامت و صبر و توانایی انجام کارها رو نداشتم!

البته همین الان از خیلی ها جلوترم!

اما اون تصویری که مد نظر خودم بود نرسیدم!

نمی دونم اصلا بشه یا نشه یا کی بشه!؟

به جای تمرکز روی کارای امروزم فکر و خیال می کنم، سرکوفت می زنم، غر می زنم، وقتم رو این جور هدر میدم!؟

نمی خوام مثل پدر و مادرم باشم که در شصت سالگی هیچند!؟ فقط ادعاشون میشه!؟

می خوام تو سن پیری از زندگیم راضی باشم، افسوس گذشته رو نخورم!؟

ولی صبر ندارم یه کاری رو شروع می کنم می خوام زود به نتیجه برسه!؟

زندگی یک سفره، مقصدی نداره، انتهاش مرگه!

اینا رو می دونم اما میگم که تو سفرم به بابام می گفتم کی می رسیم!؟

با اینکه هنوز مناظر یادمه و جالب بودند!

از مقصدها کمتر چیزی یادمه!؟

جدا ها!؟

حرص و آز باعث میشه بخوای زودتر به مقصد برسی!

اینو فهمیدم!

کنترل این حس خیلی مهمه!

صبر در مقابل قلیان امیال خیلی مهمه!

صبر با شفقت، نه سرکوب!

ما یک کودک درونی داریم که خیلی کم سنه، غریزیه!؟

بهمون یاد دادند با خشم با این موجود رفتار کنیم!

اما نه اشتباهه، با صبر و حوصله و شفقت باید باهاش رفتار کنیم!

نظرات 3 + ارسال نظر
گیل‌پیشی سه‌شنبه 24 مرداد 1402 ساعت 23:00 http://Www.temmuz.blogsky.com

منم کم صبرم. دوست دارم کارم زود نتیجه یده.

محیا سه‌شنبه 24 مرداد 1402 ساعت 16:11

هنوزم دیر نیست اگه الان حرکت نکنی ۶۰ سالگی بعد حسرت میخوری میتونی تلاش کن

خیلی فرو رفتم تو خودم و تنبلی
خیلی کم طاقت شدم و اراده ام ضعیف شده
باید یه فکری واسه خودم بکنم!؟

محیا سه‌شنبه 24 مرداد 1402 ساعت 13:14

منم همین طور بودم حالاراخه دستاورد نداشتن فقط به حگخاطر خودت نبوده جامعه خانواده هم تاثیر گذاره بوده زیاد... منم دلم پاییز بارون برگ زرد میخواد

خوب من می دونم اگر پیگیر بودم می تونستم بهشون برسم خودم ول کردم شایدم نخواستم
هر چقدرم دیگران راهت رو سد کنند می تونی راهی پیدا بکنی البته اگه واقعا یه چیزی رو بخوای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد