یک وقت هایی اتفاقات خوبی برایمان می افتد در این شرایط قدردان بودن کار ساده ایست اما گاهی اتفاقاتی می افتد که برایمان خوشایند نیست، مثلا روح و روانمان یا جسممان دچار آسیب می شود، در این شرایط حالمان بهم می ریزد، ناراحت می شویم و ممکن است عصبانی شویم اما خوب چرا ما انتظار داریم همه چیز باب میلمان باشد؟! این توقع ما از کائنات که آنچه من دوست دارم را تامین کند از کجا ناشی می شود؟! چگونه در شرایط ناراحت کننده هنوز قدردان باشیم؟! شاید بگوییم شرایط می خواسته به من درسی بدهد اما وقتی درسمان را می گیریم آن شرایط عوض نمی شود!؟ یک دوستی دارم می گوید ما همیشه در امتحانیم تا آخر عمر هم در امتحانیم، خانواده ی خودش را می گوید!؟
راستی وقتی اعصابمان خرد است چگونه قدردان باشیم؟! وقتی در گردابی یا در آتشی یا در منجلابی یا ...؟! شاید بگوییم در گرداب شنا کردن یاد می گیریم و قوی می شویم، در آتش پخته می شویم، در منجلاب مثل گل نیلوفر آبی رشد می کنیم!؟ این ها همه درست اما بعضی ها در گرداب غرق می شوند، در آتش می سوزند و در منجلاب می گندند!؟ یعنی بگوییم ذاتشان این بوده است؟! دنیا به ضعیف ها رحم نمی کند؟! از این حرف ها که همه یمان شنیدیم!؟
نه چیز بیشتری در این اتفاقات است اگر زاویه ی دیدمان را به عقب ببریم و از بالا به قضیه نگاه کنیم بهتر می توانیم درک کنیم در این دنیا چه خبر است اما این بصیرت را هر کسی ندارد!؟ من هم ندارم! شاید باید در خودم ایجادش کنم!؟
خوب... اول باید دید منظور شما از قدردانی از کائنات چیه و چرا باید چنین کاری رو در هر شرایطی انجام داد. بعد باید به چگونگیش فکر کرد. حقیقت اینه که رسیدن به درجه تسلیم و رضا کار مشکلی است و من چون همچین آدمی نیستم نمیدونم چه جوری میشه قدردان کائنات بود در هنگام اندوه. فقط یک چیز را میدانم و آن این که هر چیزی که در دنیا میبینم لزوماً حقیقت و معنای پدیدهها نیست.بر اساس شرایط روانی و محیطی ممکنه گاهی از یک شکست فاجعه سازی کنم یا از یک پیروزی برای خودم تعریف فتح الفتوح کنم. همین که میدانم ذهنم به تقریب به ماهیت وقایع پی میبره و هر چه دیدم همه ماجرا نیست صبرم رو کمی بیشتر میکنه. هرچند باز هم این جوری نیست که فی البداهه در حالت تسلیم و رضا باشم بلکه بعد از تفکر و به یاد آوردن نسبی و تقریبی بودن ادراکم تحملم بیشتر میشه
خب آدم حق داره گاهی غر بزنه. خدا هم پذیرای غرهای ما هست
بحث غر زدن نبود
بحث قدردانی و بصیرت و فهم دنیا بود