باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

چرندیات

اون شب یه خوابی دیدم، با مامانم سوار ماشین بودیم رفتیم توی یه کوچه ی سبز و قشنگ، تهش رسیدیم به بن بست اونجا یه آقای درویش بود که یه مار رو دوشش بود!

اون دوستم که باهاش کات کردم آخر کاری ها، یه بار بهم گفت ماری، منم از اون موقع چند بار خواب مار دیدم، یه بار قبل اینکه اون بگه تو مراقبه یه مار سبز دیدم که دهنش رو باز کرده بود می خواست نیش بزنه!

والا من فقط چند سال اخیر ادای مامانم رو در آوردم همیشه بیزار بودم شکل مادر و پدرم باشم، اما هی گفتن ابعاد سرکوب شده تون رو بیارید رو و باهاشون زندگی کنید، خوب منم کردم، چه می دونستم ماره!؟

تازه بعدش توی مراقبه، یه خفاشم دیدم، خفاشه هم سبز بود، نمی دونم اینا یعنی خودم این صفات رو دارم یا یکی تو زندگیم هست که این صفات رو داره، ما می گیریم خودم دارم!؟

وای دیشب خواب دیدم از یه جایی نظامیا حمله کرده بودند به خونه مون، بعد داداشم با رشادت همه شون رو کشت، منم می خواستم کمکش کنم اما نمی تونستم، برق ها رفته بود، ما جمع شده بودیم توی یه اتاق، این تیکه هاش رو یادمه بعد و قبلش هم بازم ماجرا بود که یادم نیست، دایی هام هم بعد اومدند، یه عده از فامیلم اومدن، گفتن می خوان حیاط خونه رو گود برداری کنن!؟

خیلی خوابام چرند و پرند شده تازگی، نه؟! دیشب دلم درد گرفته بود خوابم نمی برد، چای نبات خوردم ولی کامل خوب نشد، الانم هنوز مختصری درد می کنه، بازم یه چای نبات با عرق نعناع خوردم، شاید برم پیاده روی خرید، روز خوبیه امروز!

نظرات 2 + ارسال نظر
سمیرا یکشنبه 12 آذر 1402 ساعت 09:58

راستی عزیزم، برای اطمینان و دفع شر حتما صدقه بده

اوه باشه

سمیرا یکشنبه 12 آذر 1402 ساعت 09:53

ان شاءالله که خیر باشه روزت هم بخیر و شادی عزیزم یه مقداری خواب هامون انعکاس ناراحتی ها و غم و غصه هامونم هست، امیدوارم حالت همیشه خوب باشه پیاده روی هم فکر خوبیه

مرسی عزیزم
شما هم ان شاالله خوب و سلامت باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد