بعضی وقت ها با خودم فکر می کنم از زندگی خیری ندیدیم چون که برای پدر و مادرمون بچه های خوبی نبودیم البته اون ها هم اخلاق های خوبی نداشتن و مشکل دار بودن، اگه با ما درست برخورد کرده بودند ما هم قدرشون رو می دونستیم ولی خیلی بدی به ما کردن البته خوبی هم کردن نمی دونم اگر تو ترازو بخوایم بزاریم خوبی هاشون بیشتره یا بدی هاشون!؟
بعضی ها میگن مادر و پدرها هر کاری بتونن برای بچه هاشون می کنند اگر کار بدی کردن برای اینه که با خودشون هم همون جور رفتار شده بوده، ولی خوب اگر رفتاری که باهاشون شده بد بوده و رنج کشیدن چرا با بچه هاشونم انجام میدن اتفاقا باید یه رفتار متفاوت کنن اگر رنج کشیدن، ما که فقط دیدیم عقده هاشون رو سر ما خالی می کردن، از هر جا دلشون پر بود سر ما خالی می کردن، اصلا نمی تونستن ببینن ما این آزادی ها رو داریم هی می گفتن زمان ما فلان بود بهمان بود، ما این کار رو واسه پدر و مادرمون می کردیم اون کار رو می کردیم، خوب شما مجبور بودین ابله بودین هر چی بارتون می کردن رو انجام می دادین، ای بابا!؟ حالا توقع دارین بچه هاتون هم بار شما رو بکشن، هی زورشون کنید همه رو مریض کنید تا دلتون خنک بشه؟!
نمی دونم این فکری من دارم از فیلم های جمهوری اسلامی هست که از بچگی هی به ما القا می کردن پدر و مادرتون باید ازتون راضی باشن وگرنه خدا باهاتون عل می کنه و بل می کنه یا چیز دیگه!؟ من که حس می کنم ما گرفتاریم، گیر کردیم پیش اینا، به زور می خوان تو چنگشون ما رو نگه دارن!؟ خلاصم نمی زارن بشیم!؟
من از بچگی یه مرام و معرفتی از مردای خانواده ی مامانم یاد گرفتم یه اخلاق هایی داشتن، تقریبا هر کدوم از دایی هام و بابابزرگم مرام خودشون رو داشتن!
از اون طرف مادربزرگمم با اینکه زن بود یه مرام و معرفت زنانه ای داشتن که ما رو مجبور می کردن رعایت کنیم!
طرف بابام نمی دونم آیا مرام خاصی دارن یا نه یعنی به ما چیزی یاد ندادند!؟
من البته یه مرام و معرفتی هم از تلویزیون از بچگی یاد گرفتم غربی و شرقی قاطی!
درسته که ما مدرن شدیم ولی مرام و معرفت داریم تو خون مونه، خیلی کارها رو نمی کنیم چون به این چیزا اعتقاد داریم!؟
منتها من با اون دوستم که چند سال پیش آشنا شدم حرف هایی زدم که ضد مرام و معرفتمون بود و از اون موقع فکر کنم خوابم بد شد!؟
دیشبم به اون آقاهه گفتم چرند میگه و مشکل داره فکر کنم خیلی ناراحتش کردم، برای همین دیشب از خواب پریدم الانم باز خوابیدم و پریدم، فکر کنم دچار نشخوار فکریش کردم!؟
می دونم عذرخواهی های من فایده نداره و هی تکرار می کنم که این بدتره اما چه کار کنم بدبینم، رفتار آدم ها رو یه جور دیگه تحلیل می کنم، حرف نزنم خودم عذاب میکشم حرف بزنم دیگران رو عذاب میدم!؟
بعدنوشت: نمی دونم این آقاهه چه جوریه که صبح بعد نوشتن این پست رفتم وبلاگش براش نوشتم اما دقیقا اون جایی رو که نباید دست می زاره و من رو برانگیخته می کنه اون احساساتی که نباید بیاد بالا رو میاره بالا!؟ هنوز بعد چند ساعت متشنجم، رفتم تلویزیون هم نگاه کردم که حالم عوض بشه خیلی کم تغییر کردم!؟
دیگه باور کردم مرا نمی خواهی!
من هم برایت مثل دیگران هستم!
از آن می خواهمت گفتنت معلوم بود!
ولی من ادامه دادمت!
باز شک کردم شاید اشتباه کنم!؟
ولی تو برای من مثل دیگران نبودی!
حس نزدیکی بهت داشتم!
در صورتیکه از بیشتر آدم ها حس دوری دارم!
حتما چون شبیه پدرمی این طور است!
از همه چی شانس آوردم الا پدر و مادر!؟
روابطی که آن ها در بچگی با من داشتند باعث شده با همه ی مردم هم نتوانم رابطه ی خوب بگیرم!؟
این هم شانس من است!؟
اشکالی ندارد خدا را شکر!
دیگر پذیرفتم!
دیگر واقعا با شما کاری ندارم!
اگر بنویسم واسه ی دل خودم هست!
از اینکه وقت و توجه شما را گرفتم عذر خواهم!؟
خوشبخت باشید کنار هر کی که هستید!
آیا می دانستید اگر در کودکی از پدر زخم بخورید همیشه با تمام جنس مذکر مشکل خواهید داشت؟ یا اگر از مادر زخم خورده باشید با تمام جنس مونث مشکل خواهید داشت؟ و اگر از هر دو زخم خورده باشید با تمام آدم ها مشکل خواهید داشت؟!
می دانید هر چه الکی بگویید خانواده ی مهربانی داشته اید این رفتارتان نشانگر این است که حتی به خودتان دروغ می گویید و با خودتان صادق نیستید! شما نفرتتان را از والدینتان سرکوب کردید چون فکر می کردید بچه ی بد از والدینش نفرت دارد و بعد خودش را به شکل های دیگر نشان می دهد!
این یک واقعیت است در عصر ما بیشتر پدر و مادرها به کودکانشان ضربه می زنند مگر اینکه قبل از بچه دار شدن دیوانگی های خود را درمان کرده باشند!
می بینم که امسال خدا غافلگیرمون کرده و کل کشور به مناسبت روز پدر برفی و بارونیه!
امروز یه چیزی خوندم از امام محمد غزالی، میگفت فساد مردم از فساد حاکمان و سلاطین هست و فساد حاکمین و سلاطین از فساد علما!
حالا ما یه مشکلی داریم علمای دین و حاکمانمون یکی شدند!
کلا که خیلی ها هم ضد دین شدند و میگن این مناسبت ها مال جمهوری اسلامی هست و مردم نباید جشن بگیرند!
کلا همه چیز قاطی شده دین رو بخوای حفظ کنی یه عده ازش بهره برداری سیاسی می کنند، جلوی سیاست و ایدئولوژی بخوای وایسی مجبوری ضد دین بشی!
بارها فکر کردم که منم حجابم رو بردارم چون یه کنش سیاسی هست اما باز گفتم نه دین فردی اولویتش بالاتر از کنش سیاسی هست، شاید واقعا این جور موقع ها اعتقاد و ایمان واقعی مشخص بشه!
نمی دونم خود دین اسلام چه ابزاری داره که به وسیله ش بشه جلوی سیاسیون دین نما ایستاد، آخه انگار دفعه ی اول نیست که این اتفاق میفته، قبلا هم بسیار حاکمان بودند که به دین تظاهر می کردند!؟