گنجشکی به خدا گفت؟ لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیم سر پناه بی کسیم بود، طوفان تو آن را از من گرفت! کجای دنیای تو را گرفته بودم؟... خدا در جواب گفت: ماری در راه لانه ات بود تو خواب بودی باد را گفتم لانه ات را واژگون کند آنگاه تو از کمین مار پر گشودی. چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنیم برخواستی...
مردی در حالی که به قصرها و خانه های زیبا می نگریست به دوستش گفت: وقتی این همه اموال رو تقسیم میکردن ما کجا بودیم؟ دوست او دستش رو گرفت و به بیمارستان برد و گفت: وقتی این بیماریها رو تقسیم میکردن ما کجا بودیم!!!!
خدایا واسه داده ها و نداده هات شکر...
سلام ماهش جون. خوبی؟
الهی شکر.
سلام خوبم ممنونم
دقیقا همینطوره، رشد درد داره

اگه ما به خدا ایمان داشته باشیم و خیالمون از خدا راحت باشه، خیلی با آرامش و خوب زندگی می کنیم حتی اگه در سختی باشیم ولی متاسفانه ایمانمون ضعیفه و زود آه و ناله مون بلند میشه، البته متاسفانه خودم هم سردسته آه و ناله کن هام
ولی ان شاءالله همه مون از این که هستیم، بهتر میشیم 

ممنون بابت پست های همیشه جذابت 

درسته درست میگی اما رشد دردناکه مثل وقتی میری باشگاه ورزش می کنی تا بدنت قوی بشه ایمان قوی شدن هم سختی و درد داره مهم اینه که پا پس نکشی



قابل شما رو نداره ممنونم که می خونید