یه فایل دیدم از سخنان آقای احمد کسروی در قبل از انقلاب که دلایل خودشون رو از شکست مشروطه و ماندن استبداد در جامعه ی ما بیان می کردند مثلا می گفتند فرهنگ ما مشکلاتی که تا درست نشه استبداد بازتولید میشه اما اشاره نکردن دقیقا چه مواردی یا گفتن نخبگان و روشنفکران و علما در برابر توده ی مردم همیشه در زمان های حساس بازنده بودند الانم داریم همین رو می بینیم و یه بخش زیاد از صحبت هاشون در مورد درویش معابی و عرفان ایرانی بود که جریانی همیشه به وجود می آورد که به نفع دموکراسی نیست و مردم ایران هم خیلی هاشون طرفدار این افراد هستند البته در جای دیگر هم یک استاد علوم سیاسی اشاره می کردند که مردم ما ولایت محورند و علاقه ی زیادی به مریدی و مراد کردن یک نفر دارن و تا این باشه جامعه ی به دموکراسی نمیرسه ولی من هر چه نگاه می کنم می بینم هر چه نسل گذشته این اخلاق ایرانی کمتر شده تو بخشی از دهه شصتی ها بود ولی حالا بیشتر دهه هشتادیا اون کاری رو می کنن که خودشون فکر می کنن درسته البته رسانه ها حالا از شیوه هایی استفاده می کنند که موج درست می کنند و خیلی ها تحت تاثیر موج قرار می گیرند حتی دیگه تو کشورهای غربی هم این اتفاق داره میفته ولی اینجا هم هوشیاری افراد رو می طلبه که با امواج همراه نشند، در هر صورت اینا رو نوشتم که بگم مواظب باشید تحت تاثیر جریانات و امواج قرار نگیرید نترسید از روی ترس کاری نکنید به قول اوشو ما رو ترسو بار آوردن که راحت کنترلمون کنن و اسم ترسویی و محافظه کاری رو هم گذاشتن عاقل بودن و با این کلمات ما رو یه عمره گول زدن، نمیگم یاغی و عصیانگر باشیم اونم یه جور رفتار غیر عقلانی هست و دقیقا افراطی هست ترسو بودن تفریط هست باید یه چیزی بین این ها بود و اگر می خوایم واقعا زندگی کنیم لازمه از اشتباه کردن نترسیم، از اینکه گمراه بشیم و گم بشیم از ریسک کردن نترسیم چون که با ترس زندگی کردن هم به اشتباه می اندازتمون و گمراهمون می کنه تاریخمون نشون داده چقدر نوشتیم و پاک کردیم از ترس اینکه غلط باشه و هر بار پسرفت کردیم؟!
برنامه ی صفحه ی 2 این هفته ی بی بی سی فارسی رو ببینید، اولا می گفت برای انقلاب تشکیلات سازمان یافته نیاز هست دوما هم برداشت من این بود که می گفت تغییر پایدار در یک جامعه روند تدریجی دارد و من با این حرفاشون موافق هستم!
یک شبه نمی شود حجاب را اختیاری کرد تبعات دارد، یک شبه نمی شود دموکراسی در یک کشور برقرار کرد، یک شبه نمی شود نیروهای طرفدار یک جناح، طرفدار جناح مخالف بشوند و ...
یک گفتگو هم از آقای دکتر مجید حسینی روی کانال دیدار نیوز دیدم، می گفت این زن زندگی آزادی برای اقشار بالای جامعه است تبعیض در اقشار پایین همان طور ادامه دارد و شما نمی دانید چه اتفاقاتی برای دخترهای طبقات پایین جامعه می افتد، اگر می توانید حق آن ها را بدهید!
یک چیزی که گفت که واقعا مایوس کننده بود گفت رای اکثریت را می شود با پول بدست آورد و کلا اکثریت به نفع اقلیت هیچ گاه رای نمی دهند، خوب سوالی که پیش می آید این است که پس وجدان جمعی چه می شود؟! بله در جامعه ای مثل ما که وجدان اکثر افراد خواب است پول حرف اول را می زند اما در یک جامعه ی اخلاقی و انسانی این وجدان است که رای اکثریت است!
شاید باز من دارم آرمانی فکر می کنم و اینکه یک استاد دانشگاه بعد از کلی فعالیت اجتماعی و سیاسی به این نقطه رسیده است که می گوید حق را بده اگر چه اکثریت با آن مخالف باشند که باز می شود استبداد، خیلی مایوس کننده است و آدم از همین حرف ها می فهمد که چرا استبداد در جامعه ی ما باززایی می شود!
خلاصه که نمی دانم سیستم فرهنگی ما خاورمیانه ای ها چگونه است که حاضریم فرمانبردار یک نفر باشیم اما حاضر نیستیم با مخالفمان حرف بزنیم و به تفاهم برسیم یا حداقل به توافق برسیم!