باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

وطن مشهد

یادمه دانشجوی ارشد در یکی از شهرستان های جنوبی که بودم اونجا آدم های خوبی داشت اما گرم بود همه تازه شب که میشد میزدن بیرون اما من دوست دارم شبا خونه باشم و شبام برای خودم باشه، درخت های اونجا رو دوست نداشتم بیشتر نخل بود من درخت های پهن برگ رو دوست دارم خاکشم که شن و ماسه بود واقعا می دیدمش حس بد داشتم خاک مشهد رو دوست دارم البته اون موقع تهرانم به خاطر کار می رفتم اونجا اقلیمش شبیه مشهد است تهرانم خوبه هنوز شبیه وطنم هست اما اون موقع فهمیدم هیچ جای کره ی زمین نمی تونم زندگی کنم الا مشهد شلوغ و پر دود و خواب زده، یادمه بهار بود تهران بودم بارون اومده بود درخت ها همه برگ تازه داشتن دلم نمی خواست از تهران برگردم جنوب ولی با تمام سختیش رفتم جنوب، البته هوای اونجا خیلی پاکه، اگر دم و نم نداشته باشه خیلی خوبه ولی الان چند ساله دیگه بست نشستم مشهد و هیچ جا نمیرم چند باری تهران رفتم یا همین اطراف های مشهد ولی می دونید بعد از این جدایی مشهدم مثل اولش نشد انگار یه تیکه ام جنوب موند یه تیکه م تهران! دلم براش تنگ میشه دریا و بوش، شب های پرستاره ش، اون آسمون شب رو هیچ جا ندیدم، دلم می خواد برم اونجا بخوابم!

ای وطن

ای وطن ای تویی پاینده خاک
ای همو مانده بر سینه ی زمین تابناک

باشی آباد و آزاد و سرافراز
از طوفان های روزگار چه باک؟

#ماهش

روزنوشت دلگشایی

امروز اول صبح با اتوبوس رفتم دکتر گوش!

دکتر با یک ساعت تاخیر اومد!

عمل داشت!

گوشامو ساکشن کردن شنواییم برگشت!

قطره ریخته بودم کر شده بودم!؟

بعدش مامان گفته بود مرغ بگیرم!

رفتم خیابون پر مغازه، محل خرید!

مرغ خریدم!

سر راه نونوایی خلوت بود 5 تا نون هم گرفتم!

*************

هنوز نیومده بودم خونه که یکی از دوستام زنگ زد!

درد و دل کرد!

از یه چیزای خانوادگی ناراحت بود!

بهش گفتم می خوای بریم کافه از تلفنی بهتره!

گفت بریم!

اولش رفتیم باشگاه کشاورزی!

اونجا دو قطعه زمین داره!

بوته میوه و سبزیجات می کاره!

برای خاطر کیف خودش وگرنه صرفه اقتصادی نداره!

اونجا میوه چیدیم!

بعد با هم روی سبزیجات پلاستیک کشیدیم!

تا سرما یخزده شون نکنه!

کلی خاکی شدیم!

اما من خاکبازی رو دوست دارم!

کلی انرژی گرفتم!

انرژی مجموعه خیلی خوب بود!

چند نفر دیگه هم در حال رسیدگی به باغچه شون بودند!

باغبون ها هم داشتند به پارک می رسیدند!

همون مجموعه کافی شاپم داشت!

رفتیم کافه نشستیم!

خیلی قشنگ بود!

فضاش باز بود!

فقط دورش رو نایلون کشیده بودن به خاطر سرما!

اما کیپ نبود هوا میومد!

هاتچاکلت و کیک خوردیم!

خیلی چسبید!

عکسم گرفتیم!

کلی حرف زدیم!

حالش خوب شد!

قراره بریم کوه یه روز!

بعد برگشتیم!

***********

مامانم رفته روضه!

منم گفتم امروز میام!

گفت چی میخوای بپوشی؟

گفتم مگه چی می پوشن روضه؟

گفت همه مرتب و آراسته میان!

گفتم روضه است یا مهمونی؟!

گفتم پس ولش کن من نمیام!

حوصله ندارم خودمو درست کنم!

**************

این بود امروز من!

خیلی با هر روز فرق داشت!

بیشتر بیرون بودم!؟

روز خلیج فارس

امروز روز خلیج فارس است قشنگ ترین دریایی که من دیدم وقتی زیر آفتاب می درخشد واقعا زیباست انسان را به مبدا خود متصل می کند بوی دریا و نسیم ملایمش هم بی نظیر است!

من امروز فهمیدم چقدر آهنگ در برایش خوانده شده است و نماهنگ درست شده است!

نمی دانم من سر در نمی آورم می گویند مردان برای عقیده و حفظ حریم و خاک خود هر کاری می کنند بهشان شجاعت می دهد همیشه وقتی از جنگ ایران و عراق می گویند به خودشان می بالند که یک وجب خاک را ندادند و چه جوانانی با عشق و شور برای این خاک حاضر شدند جان بدهند من از این کار سر در نمی آورم!

اما می گویند زنان برای یک شخص و عشقی که به او دارند حاضرند هر کاری بکنند مثلا مادری برای بچه اش یا خواهری برای برادرش حاضر است جان بدهد و جسارت و شجاعت پیدا می کند من قبلا این طوری بودم اما الان دیگر این هم برایم بی معنی شده است!

حتی جنون و عشق برای خدا هم برایم بی معنی شده است یعنی دلم خالیست بیشتر وقت ها نیست و از یک انسان بیدل چه توقعی می رود او حتی رابطه اش با خودش هم مبهم شده است!

بگذریم خلیج فارس را دریابید که اکوسیستمش به خاطر تغییرات اقلیمی در حال نابودیست و البته آلاینده هایی که به دریا ریخته می شود هم دریا را آلوده می کنند، برای جنوبی ها دریا جان است اما چرا آلوده اش می کنند و بهره برداری زیاد و غیراصولی از آن می کنند!؟

وقتی آب همین خلیج فارس را در امارات می بینی مثل آینه است این قدر شفاف و دل انگیز است که دوست داری بنشینی و تلالو نور آفتاب را درش تماشا کنی! چرا شعار می دهید اما قدر خانه را نمی دانید!؟

صحنه ی هنرمندی

همیشه برایم سوال بود که چرا خداوند این گونه دنیا را خلق کرده است و با  انسان ها مثل مهره های شطرنج بازی می کند تا اینکه در یکی از شرح های منطق الطیر عطار نیشابوری خواندم که دنیا مثل صحنه ی هنرمندی با شن روی شیشه است.

حتما دیده اید هنرمندانی که با شن روی شیشه طرح هایی می کشند و چقدر هم قشنگ هست اما دوباره خودشان طرح را خراب می کنند و طرح دیگری درست می کنند گویا زمان عطار هنرمندانی با خاک این کار را می کردند.

شاید با خودتان بگویید چرا این کار را می کنند!؟ این همه زحمت بکشی بعد خرابش کنی و دوباره بکشی؟! در جواب باید گفت این افراد عاشق طرح زدن هستند، عاشق کشیدن یک لحظه هم نمی توانند صبر کنند.

من این را می فهمم بچه که بودم با لگو ساختمان می ساختم من عاشق ساختن بودم هر دفعه هم بعد از چند روز خرابش می کردم و دوباره یک مدل جدید می ساختمش و هر دفعه چیزهای جدیدتری در مورد ساختن یاد می گرفتم.

خواهرم دوست داشت با خانه های لگویی من بازی کند با آدمک هایش کلی بازی می کرد و من همیشه فکر می کردم چرا حوصله اش سر نمی رود و او هم همیشه به من می گفت چرا هی خراب می کنی و از نو می سازی!؟ هم را نمی فهمیدیم!؟

بگذریم خداوند همیشه طرح های نو را بعد از خرابی می سازد و الان زمان خرابی است و ان شاءالله عمری باشد ببینیم بعد از این خرابی ها چه ساخته خواهد شد قطعا طرح قشنگی خواهد بود! به امید آبادی!