باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

آبادی دنیا

من از وقتی به خاطر دارم دلم می خواسته است دنیا را آبادان کنم، جای بهتری برای زیستن، جایی که همه خوشحال باشند، بچه ها در رفاه باشند و مدرسه بروند.

اما از طرفی دیگر در ادیان ابراهیمی گفته شده است: دنیا محل گذر است آبادش نکنید، یا دنیا مزرعه آخرت و محل امتحان است!

از بچگی مستندهای تلویزیون را که می دیدم اینکه دانشمندی کشفی یا اختراعی می کرد و این را برای بشریت از خودش به یادگار می گذاشت برایم خیلی جذاب و ارزشمند بود!؟

اما بعد در متون دینی و عرفانی خواندم خیلی از عقلا در آخرت جایگاهشان دوزخ است! یا علم حجاب است برای خودشناسی و خداشناسی؟!

ما دنیا را نفهمیده ایم، واقعا نفهمیده ایم! ما خودمان را نیز نفهمیده ایم! آخر ما چه هستیم؟! آخر رسالتمان روی زمین چیست؟! چه کنیم که خدا را خوش بیاید، بنده ی خدا را خوش بیاید و خودمان هم نفع بریم!؟ واقعا انتخاب کردن سخت است!؟ واقعا راه تاریک و پر پیچ و خم است!؟ گریه ام در می آید!؟

به دنبال آرزوهایت برو

در نوشته قبلی در مورد خوشبختی و رضایت نوشتم

این نوشته به این معنی نبود که به دنبال آرزوهایمان نرویم

هیچ کس از آینده خبر ندارد

شاید دو نفر که یک آرزو دارند یکی با رسیدن به این آرزو احساس خوشبختی و رضایت کند و دیگری بعد از رسیدن به این آرزو چنین احساساتی نداشته باشد!

پس به دنبال آرزوها و خوشبختی رفتن کار بیهوده ای نیست اما باید به حساب شده و با دید همه جانبه به دنبالش برویم.

چه بسا افرادی که به آرزوهایشان می رسند اما بعد از چندی می بینند آنچه می خواستند نیست.

اگر این اتفاق چند بار برایتان افتاده است این می تواند یک پیام از طرف کائنات به شما باشد که آنچه به شما احساس رضایت می دهد خودشناسی و جستجوی حقیقت است.

 و یا امکان دارد پیام این باشد شما بزرگ تر از آن هستید که گمان کردید و در دنیا رسالتی بزرگ تر دارید پس ببینید چه چیز شما را به شوق می آورد و دغدغه هایتان چیست!؟