باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

نمی دونم چرا نمیشه؟!

از اون روز که گفتم گور بابا و اینا ، دلم می خواد پشت کنم به همه ی آدم ها اما نمی دونم چرا نمیشه؟!

هی توی دلم فحش میدم اما خودم از دست خودم خنده م میگیره!؟

اون حس نفرت رو ندارم البته شاید این خوب باشه!؟

یادمه قدیما عصبانی میشدم سرم داغ میشد بعد گذشت و افسرده شدم و رقت قلب گرفتم دیگه اون جوری نمی شدم فکر می کردم که قوای بدنیم کم شده و نیرو ندارم اما الان باز الکی خوشم!؟

حالا فکر نکنید همه رو بخشیدم و در صلح و آشتی دارم زندگی می کنم نه بابا، از این خبرا نیست فقط تنظیماتم یه مقدار تغییر کرده!؟

سر اینکه الکی فحش دادم هم بلافاصله سزاشو دیدم و تنم ریخت بیرون و هنوز خوب نشده و می سوزه انگار بدجور سوزوندم خواننده ها رو!؟ خخخخخ

خیلی جالبه که من به سرعت کارمای کارهای بدم رو می بینم، گناه نکردن خیلی کار سختیه و دایره ی گناه هم خیلی وسیعه!؟

حالا یه عده با من مخالفن و می گن اینا ربطی بهم نداره و منطقی نیست  ولی خوب دنیا خیلی شیوه ها برای حرف زدن داره کارای دیوانه کننده هم زیاد می کنه اگه جای من بودید می دیدید حرف من رو قبول می کردید و منم اگه جای شما بودم رد می کردم!؟