باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

خوب من چه کار کنم؟!

امروز مثنوی می خوندم مولانا میگفت ناقصان باید خموش باشند یعنی کمتر حرف بزنند چون دریافت هاشون کاملا الهی نیست و شیطان تو نفسشون هست!

خوب من نخواستم رهبر و راهنمای مردم باشم حتی کسی اومد سمتم من یه کاری کردم بره ولی در حد حرف های دلم که دیگه می تونم بزنم؟ نمی تونم؟!

من تمام تلاشم رو کردم مشغول دنیا نشم چون من در یک آن می تونم روی یه چیز تمرکز کنم اگه بخوام به امور دنیایی کار داشته باشم از امور معنوی می مونم!

درسته هر روزم شکل همه در ظاهر اما در باطنش درونم هر روز داره متحول میشه منتها کسی نمی بینه وقتی به آخر خط برسم مشخص میشه!

اما حال به حال شدنم فکر می کنم برای دیگران ملموس باشه که دست خودم نیست گاهی بچه میشم گاهی بزرگ میشم گاهی مهربانم گاهی خشمگینم و ....

من که از خودم دین اختراع نکردم همه حرف هایی که زدم تو کتاب ها هست تو همین مثنوی خیلی هاش هست منتها یکی کتاب می خونه به اینا میرسه یکی تجربه ش میگه، حالا اینکه حکومت ایدئولوژیک هست و نمیزاره هر باوری تو جامعه وارد بشه برای این مطالعه کنندگان برای همه از این صحبت ها نمی کنند یه چیز دیگه ست!

حالا حرف های من رو باور می کنید یا نه نمی دونم اما خوب انگار نباید در مورد مسائل اعتقادی حرف بزنم!

روزمرگی هام هم مثل همه، هر روز یه مقداری کتاب می خونم، هر روز آنلاین می چرخم، یه مطالبی رو جستجو می کنم و می خونم، با بقیه چت می کنم، گاهی تلفنی حرف می زنم، با هوش مصنوعی سوال و جواب می کنم، می خورم، می خوابم و .... اینا نوشتن نداره به نظرم!

می خواستم تو لحظه بودن رو تمرین کنم، مدیتیشن کنم، مکث سه ثانیه قبل هر عملی رو انجام بدم، به غذا خوردنم آگاه باشم و ... اما نمیشه، دلم می خواست برم کوه و دشت و دمن اونجا دور باشم از شهر اما فعلا گوش هام گرفته قطره ریختم فردا میرم ساکشن، با گوش کر که نمیشه رفت بیرون!

کار فوق العاده ای نمی کنم، چیزایی هم که می نویسم مال امروز نیست تو طول سال ها بهشون رسیدم!

غرورم هم هی میره هی میاد، طبق معمول بچگی تا الان با خودم حرف می زنم، توی سرم هنوز غوغاست با اینکه با تمرین های معنوی آروم تر شده اما هنوز غوغاست!

استعدادشناسی

می خواهید بدانید در چه کاری استعداد دارید، ببینید چه کاریست که موقع انجام آن ذوق می کنید و ساعت ها به آن مشغول می شوید و زمان از دستتان در می رود و از همه مهم تر از انجام دادنش لذت می برید!

شاید بگویید بازی های رایانه ای یا گوشی بازی اما این کارها چندان مفید نیستند، اگر می خواهید زندگی خود را بسازید یک کار مفید و یک سرگرمی مفید داشته باشید!

برای من نوشتن، چنین حسی می دهد یا نقاشی کردن یا شعر خواندن، یک زمانی برنامه نویسی و نجوم برایم چنین حس هایی داشت!

بله در طول زمان ممکن است علایقتان تغییر کند، انسان ابعاد گوناگون دارد و در هر سن و شرایطی بعضی ابعاد برجسته تر می شوند!

امیدوارم نوشته ام در راه خودشناسی و استعدادشناسی برایتان مفید باشد، توجه داشته باشید شاید کاری که درش استعداد دارید را هنوز امتحان نکرده باشید پس کارهای مختلف را امتحان کنید تا استعداد خود را بیابید!