باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی!؟

گاهی دیدید یک کارهایی می کنیم اول خیلی خوشمان می آید اما بعد پشیمان می شویم مثلا در موقعیتی دهان یک نفر را سرویس می کنیم بعد هم با خود می گوییم خوب دهانش را سرویس کردم اما بعد پشیمان می شویم و می گوییم این چه کاری بود من کردم دیگر تکرارش نمی کنم!

اما باز در موقعیت که قرار می گیری دوباره آن کار را انجام می دهی انگار از دستت در می رود و جلوی خودت را نمی توانی بگیری یک تکانه یا نیرویی از درونت می ریزد بیرون در چنین شرایطی تنها راهی که من پیدا کردم این بوده که سکوت کنم البته اگر سکوت کنی اما بعد هی با خودت بگویی باید دهانش را سرویس می کردم فایده ندارد بیشتر باعث می شود ذهن و روانت آسیب ببیند همان بهتر که در موقعیت خودت را تخلیه کنی!

چند دقیقه پیش در اینستاگرام خواندم وقتی پخته می شوی دیگر نمی سوزانی و البته خیلی کارهای دیگر هم نمی کنی و خوب پختگی دست خود آدم نیست باید اتفاق بیفتد!

یک مطلب دیگر هم در مورد پختگی هست که می گویند وقتی پخته می شوی دیگر لازم نمی بینی حرفی بزنی حتی وقتی لبریز از سخن باشی البته یک نفر شوخی کرده بود و گفته بود به حدی از پختگی رسیدم که دیگر حرف نمی زنم و فحش می دهم!؟

خلاصه همان طور که در نوشته ی قبل گفتم نرسیدن به یک سری چیزها انگیزه ای می شود برای رسیدن به چیزهای دیگر مثلا انجام ندادن کارهایی که بعدش پشیمان می شوی باعث می شود به مرور پخته شوی!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد