یادم هست موقع انتخابات 88 با بابابزرگم بحثم شد من می گفتم چرا باید یک نفر کم سواد با یک نفر باسواد یک اندازه حق رای داشته باشند ( اون موقع ها فکر می کردم سواد، درک و شعور میاره ) ایشونم گفتن تو داری دموکراسی رو با این حرفت رد می کنی!
بعد خود پدربزرگم رفته بود همه ی کارگرها و کارمند های شرکت و کارخانه را جمع کرده بود راضی شون کرده بود به موسوی رای بدند منم بهش گفتم اینا به شما میگن باشه یه پولی ازت می گیرن اما میرن به احمدی نژاد رای می دند! همچین عصبانی شد! خخخخ ولی آخرش حرف من درست دراومد! من هنوز باورم اینه که اون سال مردم رای دادند! خوب تعداد اونایی که وعده وعیدهای احمدی نژاد رو باور کردند بیشتر بود قشرهای بالای جامعه طرفدار موسوی بودند!
شایدم من ساده ام و بازی های سیاست برام غیر قابل باوره و به ذهنم نمیرسه!
انقدر آدم به خاطر منافعشون میرن رای میدنها.
رای هم ندن، رای میسازن از خودشون. از لبنان آدم میارن وایسته تو صف.
خدا خودش کمک کنه
عزیزمی مهربونم، خوشحالم کردی

مهربونی از خودته خانم


استفاده کردم از نظر سمیرا جون.
یادش بخیر، اون سال به خاطر چند ماه سنم نرسید رای بدم.
تنها سالی بود که ذوق رای دادن رو داشتم و به موسوی میخواستم رای بدم.
دیگه رای نخواهم داد.
قربانت عزیزم
فعلا دیگه تقریبا هیچکس رای نمیده
بله عامه مردم به احمدی نژاد بیشتر امید داشتن، یه جورایی برای قشر ضعیف کاریزماتیکم بود، الانم دوسش دارن. این نقدی که داری میگی، در علوم سیاسی هست، در اصل، این نقص دموکراسی هست، چون مثلا یکی میگه این خوشگله بهش رأی میدم ولی این نقص رو توی آمریکا اینجور برطرف کردن که مثلا دو نفر رو، اگه اشتباه نکنم اگه مجلس سنا تایید کنه، مردم میرن رأی میدن. الان توی ایران هم مثلا اینطوریه ولی مشکل اینه اون چند نفری که تأیید صلاحیت میشن رو یک مجلس طرفدار مردم و دلسوز تایید نکرده بلکه اگه اون چند نفر طرفدار حکومت باشن و باب میلش باشن تأیید میشن نه اگه طرفدار ملت باشن.
چقدر خوب می نویسی سمیرا جون
از صبح منتظرت بودم