حدیث هست که پیامبر اسلام به فقیر بودنشون افتخار می کردند!
من می دونم آدم به یه چیزی نیاز داشته باشه و نداشته باشدش یعنی چه!؟ هر چه هم این در و اون در بزنه نتونه پیداش کنه! فقر فقط فقر مالی نیست، یه آدم می تونه از لحاظ مالی در رفاه باشه اما از نظرهای دیگه فقیرترین باشه!
از طرفی هم حدیث داریم که فقر از یه در بیاد کفر از اون در میاد اما این برای آدم هایی هست که ایمانشون ضعیف هست چون دنیا وظیفه ش اینه که خود واقعیت رو برات هویدا کنه!
اگر نیازهات از هر نظر تامین باشه دو حالت به وجود میاد بعضیا الکی با ایمان میشن و ژست مومن بودن می گیرن در صورتیکه کاری نکردن اگر تو سختی ایمانشون رو حفظ کنن شاهکار کردن و یه عده هم میگن من همه چی دارم به خدا و معنویت احتیاج ندارم اتفاقا نیاز باعث میشه توجهت به خدا بیشتر بشه!
اینکه چه کسی ثروت براش خوبه یا فقر براش خوبه رو خدا می دونه و البته هر چیزی حدی داره اگر فقر این قدر باشه که کمر آدم بشکنه دیگه نفع بردن از فقر محال به نظر میاد، آدم نمی تونه تحمل کنه و به ورطه ی تباهی کشیده میشه مثلا معتاد یا الکلی میشه همان طور که تنهایی حد داره و از یه حد بیشتر آدم دیوونه میشه!
در هر صورت در سوره ی ضحی هم خدا تعریف می کنه چطور پیامبر به تنهایی و فقر مبتلا بوده است و خداوند بهش رو کرده است اگر خوب دقت کنیم پیامبران و اولیای خدا خیلی سختی کشیدند این جوری نبوده که چون خدا دوستشون داشته همه چیز براشون فراهم بوده و اگر زندگی از ما روی برگردونه معنیش این نیست که خدا دیگه ما رو دوست نداره، این ها همه امتحانه که خشک و تر از هم جدا بشن!
راهشم این نیست چون تنهایی هی این در و اون در بزنی یا چون فقیری هی این در و اون در بزنی، لازمه بپذیری شرایطت رو و رضا بدی و صبر کنی موقعش که برسه خدا و زندگی یه در به روت باز می کنه تا اون موقع لازمه درس های زندگی و معنوی رو یکی یکی پاس کنی!
سوره ضحیhttp://www.parsquran.com/data/show.php?lang=far&sura=93&ayat=0&user=far&tran=2
بعدنوشت: من فکر می کنم من هم به زودی به فقر دچار شوم همین الانشم پس اندازم تموم شده و اگر پشتیبانی خانواده نبود هیچ پولی نداشتم و البته سعی می کنم زیاد خرج نکنم و بار رو دوششون نباشم ولی خوب میگن که اگر پول داشته باشی و خیالت جمع باشه و به نیازمندان کمک کنی کار خاصی نکردی وقتی خودت دستت تنگ باشه و کمک کنی شاهکاره!
امروز بیرون نرفتم، از بیکاری داشتم کانال های تلویزیون رو بالا و پایین می کردم زدم کانال آینه، یه گفتگو بود بین آقای حسین عرب نیا و مجری علیرضا!
بعد رفتم پیج اینستاگرام آقای حسین، hosein.aura ، کلی مطالبشون رو نگاه کردم، یه لایو بود در مورد تنهایی، خیلی جالب بود!
یه کلیپ هم بود که میگفت اگر برای رئیست وظیفه شناس هستی و کارهات رو می کنی اما وقتی به خودت قول میدی کاری بکنی انجام نمیدی این یعنی به خودت احترام نمیزاری!
خوب بچه های قدیم این جوری بودن، مسخره میشدن، غرورشون خرد میشد، کسی به حرف بچه اهمیت نمی داد، بچه احترامی نداشت، معمولا هم برای دخترها این بی احترامی ها و آدم حساب نکردن ها بیشتر بود تا پسرها، خوب معلومه ما یاد نگرفتیم به خودمون احترام بگذاریم، حتی شک داریم اون قدر که باید محترم هستیم یا نه؟!
برای همین این قدر تو نسل ما، دختر و پسر، به ظاهر اهمیت میدند، چون فکر می کنند ظاهرشون خوب باشه دیگران بهشون احترام می گذارند، اگه کسی بهشون احترام نذاره میگن اوه حتما ظاهرم خوب نبوده؟!
این قضیه در مورد ثروت هم هست، خیلی جالب هست چون من با ظاهر معمولی هستم آدم ها فکر نمی کنند از خانواده ی با اصل و نصب و پولداری هستم و با من بد رفتار می کنند منم برام اشکالی نداره این جوری سطح آدم ها رو می شناسی اما اگر بفهمند وضع خانواده ی ما رو، رفتارشون صد و هشتاد درجه عوض میشه و خوب این خیلی عجیبه!؟
به نظر من احترامی که از روی ظاهر یا ثروت و خانواده گذاشته میشه یه ذره نمی ارزه چون که اون فرد این قدر کوچک و سطحی هست که این کار رو می کنه البته بیشتر آدم ها همین طورند!
اگر بتونی در شرایطی که کسی بهت احترام نمیزاره خودت به خودت احترام بزاری خیلی شاهکار کردی، یعنی بتونی اعتماد به نفس و عزت نفست رو حفظ کنی!
بیشتر آدم ها ملاک ارزشیابی خودشون بیرونی هست یعنی اگر دیگران بگن من خوبم پس من خوبم و اگر دیگران بگن من بدم حتما بدم در صورتیکه این طور نیست باید خوب و بد کارهای خودت رو، خودت تشخیص بدی بدونی با چه نیتی چه کاری کردی، اگر از روی خوبی یه کاری کردی که ظاهرشم بد بوده حتی از واکنش بقیه نترسی چون خدا می دونه تو چرا فلان کار رو کردی، بر عکسشم هست کار خوب می کنی اما نیت بدی داری یا نیت خودخواهانه ای داری!
از همه چیز گفتم، به جای احترام به خود!
حالا سوال اینجاست اگر من احترام به خودم بگذارم و این احترام باعث بشه من به خودم مغرور بشم تکلیف چیست؟ چون وقتی مغرور میشم، خودپرست هم میشم، پس راهی که قبلا به ذهنم رسیده بود این بود که احترام به خودم نگذارم و البته کاری کنم دیگران هم احترام به من نگذارند، این خیلی بده چون همه ش کتک می خوری اما به جاش نفس فربه نمیشه!
اگر ما قدرتی را سرسپرده اش شویم انگار او را به خدایی گرفته ایم و خدا هم ما را به همان قدرت واگذار می کند و معمولا اتفاقاتی می افتد که آن قدرت به ما پشت می کند تا ما دوباره به سمت خدا بازگردیم!
فقط قدرت هم نیست، ثروت و پول و سرمایه هم می تواند چنین باشد، وقتی همه ش چشممان به مال دنیاست خدا هم آن را از ما دور می کند تا بفهمیم ثروتمندترین شخص عالم خداست!
معمولا هم در این شرایط تا اوج ناامیدی می رویم و بعد خدا دست ما را می گیرد!
به آغوش خدا بازگردیم که مامن اصلی بشر است، بندگی خدا سرافرازانه است اما بندگی غیر خدا مایه ی سرافکندگی می شود!
و این را هم بدانیم وقتی بنده ی خدا باشیم امتحان می شویم تا خلوصمان محک خورده شود بنابراین به بلا دچار می شویم و این بلا شاید سال ها طول بکشد البته خدا اهداف دیگر هم از بلا دارد مثل اینکه پخته شویم، بزرگ شویم، انسان شویم، درکمان بالا رود و ...
به قول مولانا:
در بلا هم میچشم لذات او
مات اویم مات اویم مات او
یادم هست موقع انتخابات 88 با بابابزرگم بحثم شد من می گفتم چرا باید یک نفر کم سواد با یک نفر باسواد یک اندازه حق رای داشته باشند ( اون موقع ها فکر می کردم سواد، درک و شعور میاره ) ایشونم گفتن تو داری دموکراسی رو با این حرفت رد می کنی!
بعد خود پدربزرگم رفته بود همه ی کارگرها و کارمند های شرکت و کارخانه را جمع کرده بود راضی شون کرده بود به موسوی رای بدند منم بهش گفتم اینا به شما میگن باشه یه پولی ازت می گیرن اما میرن به احمدی نژاد رای می دند! همچین عصبانی شد! خخخخ ولی آخرش حرف من درست دراومد! من هنوز باورم اینه که اون سال مردم رای دادند! خوب تعداد اونایی که وعده وعیدهای احمدی نژاد رو باور کردند بیشتر بود قشرهای بالای جامعه طرفدار موسوی بودند!
شایدم من ساده ام و بازی های سیاست برام غیر قابل باوره و به ذهنم نمیرسه!
من یک چیزی به نظرم اومده، آیا درسته؟
تو کشورهایی که دموکراسی موفق هست افراد قدرت رو می خوان برای ثروت ولی تو کشورهایی مثل ما، آدم ها قدرت رو می خوان واسه قدرت، برای همین تو کشورهای ما هر کارم که می کنی انحصارطلبی بودنشون باعث میشه قدرت دست یکی بیفته اما تو کشورهای سرمایه داری، آدم ها قدرتم وسیله ی پول می کنند و با پولشون خوشند نه با قدرتشون!؟
پی نوشت: منظورم اینه که اونا ثروت رو قدرت می دونند اما ما زور و چماق رو قدرت می دونیم!