باده ی دل

باده ی دل

بهتر است دیگران از ما بخاطر آنچه هستیم متنفر باشند تا بخاطر آنچه که نیستیم دوستمان داشته باشند
باده ی دل

باده ی دل

بهتر است دیگران از ما بخاطر آنچه هستیم متنفر باشند تا بخاطر آنچه که نیستیم دوستمان داشته باشند

قدرت و آسیب

ما در جهانی زندگی می کنیم که هر کس به فکر بقای خودش است و هر کس قدرتمندتر باشد زنده می ماند، تو از بچگی یاد می گیری که جلوی زور وایسی منظور زور ناعادلانه است ولی گاهی وقتی در مقابل زور وایمیستی اون زورگو بیشتر به تو حمله می کند به قول سیاستمداران می خواهد بازدارندگی ایجاد کند چون خودش فکر می کند حق دارد به تو زور بگوید و تو باید زیردستش باشی در صورتیکه این قانون جنگل است و در جهان متمدن هر کس باهوش تر باشد می تواند حقیقت را دریابد البته چه قدرت چه هوش هیچ کدام به منزله ی صالح و نیک بودن طرف نیست و چه بسا باهوش ها به قدرت برسند و بدترین جنایت ها را بکنند اتفاقا چون باهوش هستند می توانند مردم عادی را بیشتر گول بزنند!؟

به هر حال آدم باید یک راهی پیدا کند که کمتر آسیب ببیند به خصوص که اغلب افراد که دوست می نامیم در شرایطی ناگهان بهت آسیب می زنند و تو نمی دانی آخر چرا؟! به چه جرم!؟ پس دست آخر تنهایی را انتخاب می کنی تا آسیب نبینی!؟

در ضمن قدرت می تواند ماوراالطبیعه باشد که آدم های خاصی که واقعا صالح هستند به آن دست میابند البته بعضی ها هم از جانب شیطان چنین قدرت هایی پیدا می کنند!؟

قدرت از هر نوعش می تواند وسوسه کننده باشد ولی معمولا وقتی آدم در مقام قدرت قرار می گیرد ظلم می کند شاید خیلی وقت ها نخواهد و کار خودش را حق بداند برای همین بارها در کتاب های آسمانی به انسان ظالم گفته شده است و تشخیص حق از باطل هم کار هر آدم خامی نیست بلکه یک انسان کامل می تواند این کار را بکند اصطلاح قرآنی اش فرقان است یعنی به تعبیری خود قرآن ملاک تشخیص حق از باطل است و فرقان است و به تعبیری دیگر خرد انسان کامل فرقان است که البته فقط انسان کامل است که قرآن و دیگر کتب آسمانی را درست و حقیقتا درک می کند بقیه ی ما فقط برداشت سطحی از این کتاب ها داریم!؟

انسان کامل هم کسیست که روانش پالوده شده باشد یعنی از هر  آلودگی و عیبی پاک شده باشد و نفس شیطانی او در کل به فرشتگی تبدیل شده باشد به انسان کامل انسان خدای گونه هم می گویند یعنی صفات خدا در او متجلی شده است ما آدم های معمولی فقط می توانیم درک سطحی خود را از خدا در درون خود بسازیم ولی در شرایط خاص خصلت های ناپسندمان خودشان را نشان می دهد و کاریش هم نمیشه کرد ما توان گذشتن از آن مراحلی که انسان کامل از آن عبور کرده را نداریم باید با واقعیت خودمان کنار بیاییم و نخواهیم جای کس دیگری باشیم خودمان را با تمام معایب و ناپسندی هایمان دوست بداریم انسان طبیعتا حیوان است ولی یک حیوان باهوش تر از حیوانات دیگر، نباید کسی را به خاطر خوی حیوانی سرزنش کرد حتی خودمان را، کسی که نمی خواهد خوی حیوانیش را ببیند دچار همان تفرعن است یعنی کبر دارد و ستمگر است اول به خودش ستم می کند بعد هم دیگران و این ریشه ی فرهنگی در جامعه ی ما دارد ولی خودمان می توانیم از این به بعد این گونه نباشیم کافیست تصمیم بگیریم و بخواهیم!؟

چیزی که یادم رفت بگویم این است بر انسان های نیک خو انسان نیک خو حکومت می کند و بر انسان های بدخو انسان بدخو حکومت می کند یعنی در اصل انتخاب خود انسان هاست چه کسی برایشان تصمیم بگیرد بدون حمایت اکثریت هر قدرتمندی از قدرت خود می افتد حالا چه به صورت انتخابات باشد یا مثل قبلا جنگیدن چون هر کس به کسی جذب می شود که از جنس خودش است!؟