-
تفاوت نسل ها
شنبه 14 آبان 1401 14:06
نسل ما دهه شصدی ها خیلی متفاوت بود از پدرها و مادرهایمان تفکرات و باورهای آن ها در خیلی از مواقع برای ما غیر قابل قبول و غیر قابل پسند بود حتی سلیقه یشان به نظرمان خوب نیست و حتی در بعضی از مواقع خنده دار است اما ما نسلی بودیم که نمی توانستیم این ها را بیان کنیم متهم می شدیم به بد بودن، بی تربیت بودن، عاقل نبودن،...
-
آزادی بیشتر، مسئولیت بیشتر
شنبه 14 آبان 1401 13:03
خوب من چند روز هست دارم فکر می کنم به موضوعات پیرامونمون اینکه چقدر انسان آزاد و مختار هست واقعیتش را بخواهید حتی پیامبران که بالاترین مرتبه انسانی را داشته اند آزاد و مختار به هر عملی نبوده اند در چارچوب یک سری قوانین عمل می کردند حتی بعضی قوانین برای آن ها محدودتر و سخت گیرانه تر بوده است چون با توجه به امکاناتی که...
-
دیدی که گفتم
پنجشنبه 12 آبان 1401 04:57
دیدی که گفتم خدا حالم را عوض کرد رویم را از زمین به سوی آسمان برگردانند مرا می کشد و می برد غیرت عجیبی روی من دارد! زمین و زمان را به هم می دوزد تا یک قدم به سمتش بروم اما نمی دانم چرا این کار را می کند؟! من برایش چه دارم؟! چه در من می بیند؟! او خداست بی نیاز است اگر به من نیاز ندارد پس برای چه مرا می خواهد؟! مرا دوست...
-
نشسته ام لب دریا و به تو نگاه می کنم
پنجشنبه 12 آبان 1401 04:04
نشسته ام لب دریا و به تو نگاه می کنم دریا را می طلبم باید غریق دریا شوم دریایی موج فشان دریایی خون فشان درون گرداب بلاها بروم می ترسم نمی دانم چه بر سرم خواهد آمد به قدرت خودم اعتماد ندارم تا اینجایش را با سلام و صلوات آمده ام از آتش گذشتم خام بودم پخته شدم البته نه کاملا یک جاهایی هم سوختم اعضای بدنم را از دست دادم...
-
دلم می خواهد تا صبح با تو حرف بزنم
پنجشنبه 12 آبان 1401 03:32
امشب دلم می خواهد تا صبح با تو حرف بزنم! از این بگویم که دلم پر می کشد برایت دلم پر می کشد برای صدایت پر می کشد برای خنده هایت من با تو زندگی کردم سال هاست که وقتی دلم می گیرد تو همدرد، دل زخمی ام هستی برایم از سعدی گفتی از مولانا از حافظ از سایه از منزوی از مشیری از خیلی ها مرا بردی به باغ شعر و ادب پارسی به جایی که...
-
قلبم زخمیست
پنجشنبه 12 آبان 1401 03:21
قلبم زخمیست! درد می گیرد اما چرا؟! چه اتفاقی افتاده است؟! تو از دست من دلخور هستی؟! تو را رنجاندم؟! یا خودم خودم را رنجاندم؟! خودم به قلبم بی اعتنایی کردم؟! به آزادی اش به شوق پروازش به آرزوهایش قلبم را در حصار گذاشتم تا از گزند دیگران حفظش کنم نمی دانستم این باعث آزارش خواهد شد و حال خودم هم نیز بد خواهد شد قلبی که...
-
می دانی!
پنجشنبه 12 آبان 1401 03:13
می دانی که اگر نباشی قلبم پر پر می شود؟! می دانی که تو عزیز قلب منی؟! می دانی که خدا می خندد وقتی مرا در آغوش تو می بیند؟! می دانی که سنگ را آب می کنی؟! می دانی که آب ها را دریا می کنی؟! می دانی که زمین خشک را سبز می کنی و می رویانی؟! می دانستی؟! اگر می دانستی ... وای اگر می دانستی ... جوانان به حال من و تو غبطه می...
-
قلبم نرم تر می شود
پنجشنبه 12 آبان 1401 03:02
من باز کنارت گذاشتم و باز برگشتم! می دانی هر بار که می روم و می آیم قلبم نرم تر می شود! نمی دانم واقعا خیال کرده ام تو هم مرا دوست داری یا واقعا این طور است!؟ در هر حال این عشق دارد قلبم را نرم می کند و اتفاقا به نظرم همین طوری بهتر است دورادور و مجازی آری امشب جنس دوست داشتنم تغییر کرده است شاید کم کم قلبم گشوده شود...
-
نمی توانم بنویسم
چهارشنبه 11 آبان 1401 16:24
دلم می خواهد بنویسم اما نمی توانم بنویسم نمی دانم چه بگویم؟! تلویزیون و اینترنت اخبار را آن جور که خودشان می خواهند مخابره و تفسیر می کنند! شبکه های اجتماعی فیلتر هستند گاهی که می توانی سرکی بکشی می بینی پر از شایعه هستند! بیرون در خیابان در بیشتر نقاط شهر اوضاع عادیست! مردم می خواهند زندگی کنند زندگی! یک زندگی...
-
تو مرد نیک ساده ای، زر را به دزدان داده ای
شنبه 7 آبان 1401 10:09
تا نلغزی که ز خون راه پس و پیشترست آدمی دزد ز زردزد کنون بیشترست گربزانند که از عقل و خبر میدزدند خود چه دارند کسی را که ز خود بیخبرست خود خود را تو چنین کاسد و بیخصم مدان که جهان طالب زر و خود تو کان زرست که رسول حق الناس معادن گفتهست معدن نقره و زرست و یقین پرگهرست گنج یابی و در او عمر نیابی تو به گنج خویش...
-
رها رها من
جمعه 6 آبان 1401 18:30
امروز کلیپ های کمدی می دیدم توی بعضی هاش آدما تنها توی یه جزیره بودن بماند اینکه یه زمانی این را دوست داشتم و یک جورهایی امتحانش کردم و تجربه خوبی نبود! اما وقتی تو این کلیپ ها آدم ها رو می دیدم که با سر و وضع نامرتب بدون امکانات زندگی می کنند به این نتیجه رسیدم من چقدر خوشبختم! خوشبختم چون خیلی امکانات و نعمت دارم...
-
برگشتن به وبلاگ
جمعه 6 آبان 1401 09:53
وبلاگ را پاک کرده بودم اما با این وضعیت که هیچ سرگرمی دیگری نداریم مجبوریم به شیوه های کهن بازگردیم! تلویزیون که هیچی ندارد. اینستاگرام که فیلتر است تلگرام که فیلتر است واتساپ که فیلتر است گفتند روبیکا نصب کن آن هم که تلفیقی از تلگرام و اینستاگرام است و به درد نمی خورد چون اصلی ترین قابلیت های آن ها را ندارد فقط شمایی...
-
امروز خیلی کفری ام
پنجشنبه 21 مهر 1401 10:09
امروز خیلی کفری ام دیشب خوابم نبرد قرص خواب هم اثر نداشت می دانم آخرش باز دچار جنون میشم اون دفعه هم همین طور بود یک نفر بهم خیانت کرده بود متاسفانه درس نگرفتم باز با کسی دوست شدم که نباید می شدم بازیم داد دلم می خواد مجازاتش کنم؟! چرا مجازاتی واسه کسایی که با قلب و روان دیگرون بازی می کنند نیست؟! متاسفانه اصلا نمیشه...
-
که اگر دم زنم از چرخ بخواهد کینم!
پنجشنبه 21 مهر 1401 02:56
حالیا مصلحت وقت در آن میبینم که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینم جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم تا حریفان دغا را به جهان کم بینم سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح شرمسار از رخ ساقی و می...
-
دوست داشتم بنویسم
چهارشنبه 20 مهر 1401 07:50
دوست داشتم بنویسم و آنچه می دانم را انتقال دهم اما می خواهم بگویم از من انتظار زیادی نداشته باشید من تمام عمرم را پای چیزی گذاشتم که امروزه هوادار کمی دارد کاری که بلدم این است که تجربیاتم و دانسته هایم را در این موضوع انتقال بدهم. اگر به خواهم در کاری وارد شوم که دانشی در آن ندارم هم به خودم خیانت کردم هم به دیگران!...
-
برای مردم، برای پروردگار مردم
سهشنبه 19 مهر 1401 13:07
همه ی ما می دانیم روزی دهنده خداست، خواه این روزی مادی و دنیوی باشد خواه این روزی معنوی و روحانی باشد هیچ کس نمی تواند راه روزی مردم را که خداوند برایشان مقدر کرده است را ببندد که اگر کسی این کار را کند خداوند از محل دیگری روزی خلقش را می رساند. خداوند هیچ وقت بنده ی مومن و فرمانبردار خود را تنها و ناامید نمی گذارد....
-
غروب دل گرفته ایست
دوشنبه 18 مهر 1401 17:42
غروب دل گرفته ایست! آسمان خاکستری روشن است آسمان دلش از چه گرفته است؟ از دست من که دست از دنیا بر نمی دارم؟! از دست من که تمام روز خوابم؟! از دست من که حوصله ی هیچ کاری ندارم؟! از دست من که نافرمانی خدا را می کنم؟! از دست من؟! واقعا از دست من؟! نمی دانم جوگیر شدم! یا گیر کرده ام روی مسائل اجتماع؟! همیشه دغدغه ام بود...
-
این روزها کارم خواب است!
دوشنبه 18 مهر 1401 15:10
این روزها اصلا انرژی ندارم! مدام در تخت هستم و چرت می زنم! امروز حالت سرماخوردگی هم دارم! نمی دانم کروناست یا چیز دیگر! از طرف دیگر وضعیت جامعه متشنج است و مدام اخبار ناگوار به گوش می رسد! می خواهند انقلاب کنند برای آزادی! دیروز یک ویدئو دیدم از یک نفر از کشته شده ها، یک دختر نوجوان به نام سارینا اسماعیل زاده، می گفت...
-
این روزها
پنجشنبه 14 مهر 1401 18:46
این روزها خبرهای خوبی نمی رسد! جو جامعه متشنج است آینده مشخص نیست هر عضو جامعه احساسی دارد آخر دیگر چه می خواهد شود؟! انقلاب زنانه؟! من آرمان هایی دارم آرمان هایم انقلابیست اما نه از نوع سیاسی اش یک روزی می دانم بهشان می رسم آرمانی دارم برای زندگی بهتر برای عدالت برای آزادی برای صلح و صفا برای روزی که کودکان شاد باشند...
-
امشب
پنجشنبه 14 مهر 1401 18:31
امشب خیلی خوشحالم اصلا شب ها یه حال دیگری دارم! نمی دانم چرا روزها این قدر حسم بد است! اما شب که می شود انگار طلوع می کنم گاهی دلم می خواهد روزها بخوابم و شب ها بیدار باشم اما می ترسم بیدار ماندن ها مغزم را آسیب بزند! من بدن خیلی حساسی دارم به سرعت واکنش نشان می دهد آری دیگر می دانم شماتتم می کنید اما دیگر چه کنم؟!...
-
زندگی زیباست ای زیبا پسند
پنجشنبه 14 مهر 1401 18:00
زندگی زیباست ای زیبا پسند زنده اندیشان به زیبایی رسند یک دفعه دلم باز شد! کار کار خداست! در عرض چند دقیقه حالم عوض شد از چاه به آسمان رسیدم! آخر چرا سقوط می کنم؟! آخر چرا صعود می کنم؟! آخر چرا می میرم و باز از نو متولد می شوم؟! این چه حال و احوالیست؟! الان دلم می خواهد برقصم! عجیب است! خیلی عجیب آخ که دلم باز شد! رفتم...
-
روزگار غریبیست
پنجشنبه 14 مهر 1401 17:34
روزگار غریبیست حافظا! کجایی که ببینی؟! دلم گرفته تنهایم بی هم زبون بی هم نوا تنهای تنها همه از من دور، من از همه دور دنیا نمی چرخد دنیا اون جور که من می خواهم نمی چرخد دنیا خیلی بد می چرخد خیلی بد تا می کند می خواهم بروم به پشت دریاها سهراب می گفت آنجا شهریست شهری که مردمش دلشان پر از نور است من مال اینجا نیستم من...