باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

معنای گمشده ی زندگی

یک مقاله در مورد معنای گمشده ی زندگی خواندم که لینکش را خواهم گذاشت!

در مقاله گفت از خودتان بپرسید چرا خودکشی نمی کنید؟! و حاضرید در راه چه کاری بمیرید؟! جواب این سوال ها معنای زندگی شماست!

اول چرا خودکشی نمی کنم!؟ چون زندگی را دوست دارم هنوز حس زنده بودن دارم و البته کمی از مرگ می ترسم، خودم را دوست دارم اما فکر می کنم این خودخواهیست! از طرفی وقتی می خواهم کاری برای رضای دل خودم بکنم احساس نفرت از خودم می کنم! مجموعه ای از افکار و باورها و احساسات ضد و نقیض در مورد خودم دارم!؟ خوب حالا باید چه کنم؟!

حاضرید در راه چه چیزی بمیرید؟! اگر چند سال پیش بود می گفتم آرمان ها و اصولم، در راه بر پایی آزادی و دموکراسی در جهان، در راه خدا، در راه عشق و محبت، در راه توسعه و سازندگی! اما به دنبال همه ی این ها رفتم همه یشان پوچ بودند صرفا چیزهایی بودند در مخمان فرو کرده بودند! قلبم اما با ناراحتی می گوید در راه خودم، در راه عشق به خودم اما این خواسته ی قلبم به نظرم خودخواهانه است! توی تاریخ نمی نویسند کسی که در راه خودش مرد!؟ اصلا چرا باید نام مرا در تاریخ بنویسند؟! چرا می خواهم کار بزرگی کنم؟! این ها هم بوی خودخواهی و خودپسندی می دهد!؟ اما این خودپسندی در نظر جامعه پسندیده است اما آن خودخواهی که من به خودم عشق دهم مذموم است!؟ برای خوشایند جامعه زندگی کردن مهم ترین خیانت به خود است که من تا به امروز مرتکب شدم، دیگر این کار را نخواهم کرد!؟

خوب نوشته ام کمی درهم هست اما می توانید سر در بیاورید در پایان نتیجه می گیرم معنای زندگی من عشق است عشق گمشده در دنیای مدرن امروز!؟ به راستی عشق چیست؟! عشقی که تشنه ی آنم!؟

مقالهhttps://mousatoumaj.ir/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D9%86-%D9%88-%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7%DB%8C-%DA%AF%D9%85%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%B1%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%B1/

این روزها

این روزها خبرهای خوبی نمی رسد!

جو جامعه متشنج است

آینده مشخص نیست

هر عضو جامعه احساسی دارد

آخر دیگر چه می خواهد شود؟!

انقلاب زنانه؟!

من آرمان هایی دارم

آرمان هایم انقلابیست

اما نه از نوع سیاسی اش

یک روزی می دانم بهشان می رسم

آرمانی دارم برای زندگی بهتر

برای عدالت

برای آزادی

برای صلح و صفا

برای روزی که کودکان شاد باشند

برای روزی که آسمان آبی باشد

زمین سبز

آب ها صاف

خورشید تابان

روزهایی که نه گرم باشند نه سرد

روزهایی که همه با هم مهربان باشند

برابری باشد

دلخوش باشد

آرامش و آسایش

خنده و شادی

غم ها بروند

اما می دانید؟

این ها رویا هستند

دنیا هیچ گاه این گونه نمی شود

ماهیت انسان در دنیا این است که در رنج باشد

چه واقعیت تلخی

گاهی فکر می کنم چگونه می توان در رنج و بلا، شاد بود؟!

اگر می شد خیلی خوب می شد

اما ما برعکسیم

در نعمتیم اما در رنجیم؟!

آخر چرا؟!

کجای کارمان اشکال دارد؟!


نمی دانم!