باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

احساسات

وقتی خیلی بچه بودم به این نتیجه رسیدم که احساسات و عواطف چیز خوبی نیستن باعث می شوند آدم خجالت زده بشود.

در فیلم و سریال های آمریکایی هم می دیدم آن ها احساساتشان را دوست ندارند و انسان منطقی جایگاه والاتری از انسان عاطفی دارد.

بنابراین احساساتم را سرکوب کردم و هیچ وقت واکنش احساسی نشان نمی دادم این برای دخترهای ایرانی که عاطفی بودند اصلا جالب نبود و به خاطر همین دوستم نداشتند.

در اوایل نوجوانی بیماری های دستگاه گوارش به سراغم آمد البته به شکل خفیف و من نمی دانستم این ها بیماری هست تا اینکه در میانه ی دهه ی بیست سالگی اوضاع وخیم شد و بیماری های دیگر هم به سراغم آمد.

بعد از کلی تحقیقات فهمیدم بیشتر مشکلات من به خاطر سرکوب شدن احساساتم است و البته در همان آمریکا هم خیلی از مردم به سرنوشت من دچار می شوند! فهمیدم در حق خودم جنایت کرده ام.

خلاصه اینکه هنوز خوب نشده ام و این بیماری ها هم بهتر نشده اند چند سال سعی کردم با طب مکمل و یوگا رفعشان کنم اما جواب خاصی نگرفتم.

اما چیزی که یاد گرفتم این بود که نمی توانی با طبیعت خودت مقابله کنی و بخواهی چیز دیگری باشی چون طبیعت قوی تر از خودآگاه است و می خواهد راه خودش را برود.