باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

یه کشف جدید!

بهتر شدم!

رفتم دوش گرفتم!

ناهار خوردم!

یه کپسول بهم داده اشتها رو کم می کنه!

خیلی خوبه!

داروهای روانپزشکی اشتها رو زیاد می کنه!

بینایی سنجی رو کنسل کردم!

***********

یه کشف جدید کردم!

از اون روزا که رقصیدم خشکی ستون فقراتم بهتر شد!

این همه دکتر رفتم، یوگا و ورزش رفتم خوب نشد!؟

حالا با دو جلسه رقص 20 دقیقه خوب شد!

امروز هنوز این قدر نیومدم بالا که برقصم!

ولی حتما چند جلسه در هفته می رقصم!

به خواهرم گفتم می رقصم!

اونم گفت خیلی دلش می خواد!

اون از بچگی اهل رقص بود!

ولی بزرگ شد گذاشت کنار!

خلاصه که خانم ها برای دل خودتون برقصید!

جلوی آینه!

خنده دارم هست کلی می خندین!

زبان و گلو و ذکر

کلاس یوگا که می رفتم یک خانمی میانسالی مربیمون بودند ایشان اصلا مذهبی نبودند و آن موقع (یعنی قبل کرونا) عکس پروفایل هایشان در شبکه های اجتماعی بدون حجاب بود!

اما یک جلسه در مورد قدرت ارتعاشی که صوت در بدن ایجاد می کند صحبت کردند اینکه ذکر گفتن چه تاثیری در گلو دارد و حرکت زبان و حنجره و تارهای صوتی چه انرژی ای دارد!

ایشان می گفتند ثابت شده است کلمه ی الله تمام بدن را تحت تاثیر قرار می دهد البته وقتی که با همان لهجه ی عربی بیان شود!

من خیلی حرفیشان را دقیق به خاطر نمی آورم اما خیلی جالب است که زمین انرژی منفی بدن را می گیرد یا ذکر در تمام بدن ارتعاش ایجاد می کند و سطح انرژی را بالا می برد!

یک بار که حال خوشی نداشتید امتحان کنید لازم هم نیست زیاد ذکر بگویید به اندازه ی بند های انگشتان یک دست، لا اله الا الله و الحمدلله و سبحان الله و الله اکبر و استغفرالله ربی و اتوبه الیه و العفو و این ذکرهای متداول را بگویید حالتان خوب می شود!


*اگر دیکته ذکرها را اشتباه نوشتم عذر می خواهم من زبانی این لغات را یاد گرفته ام!

احساسات

وقتی خیلی بچه بودم به این نتیجه رسیدم که احساسات و عواطف چیز خوبی نیستن باعث می شوند آدم خجالت زده بشود.

در فیلم و سریال های آمریکایی هم می دیدم آن ها احساساتشان را دوست ندارند و انسان منطقی جایگاه والاتری از انسان عاطفی دارد.

بنابراین احساساتم را سرکوب کردم و هیچ وقت واکنش احساسی نشان نمی دادم این برای دخترهای ایرانی که عاطفی بودند اصلا جالب نبود و به خاطر همین دوستم نداشتند.

در اوایل نوجوانی بیماری های دستگاه گوارش به سراغم آمد البته به شکل خفیف و من نمی دانستم این ها بیماری هست تا اینکه در میانه ی دهه ی بیست سالگی اوضاع وخیم شد و بیماری های دیگر هم به سراغم آمد.

بعد از کلی تحقیقات فهمیدم بیشتر مشکلات من به خاطر سرکوب شدن احساساتم است و البته در همان آمریکا هم خیلی از مردم به سرنوشت من دچار می شوند! فهمیدم در حق خودم جنایت کرده ام.

خلاصه اینکه هنوز خوب نشده ام و این بیماری ها هم بهتر نشده اند چند سال سعی کردم با طب مکمل و یوگا رفعشان کنم اما جواب خاصی نگرفتم.

اما چیزی که یاد گرفتم این بود که نمی توانی با طبیعت خودت مقابله کنی و بخواهی چیز دیگری باشی چون طبیعت قوی تر از خودآگاه است و می خواهد راه خودش را برود.

نجوم

من وقتی نوجوان دبیرستانی بودم رفته بودم تو خط نجوم حتی تلسکوپ هم خریدم ولی چند سال پیش فروختمش!

اولش تصمیم داشتم برم دانشگاه و اخترفیزیک بخونم اما بعد فهمیدم من اون قدرها تحقیق کردن در مورد ستاره ها و آسمون رو دوست ندارم بیشتر دوست دارم تماشاشون کنم.

کلاس یوگا که رفتم فهمیدم چاکرای هفتم یعنی تاج که بالای سر هست با تماشای آسمون شارژ میشه و علاقه به این کار نشانه ی استعداد معنوی فرد هست.

معنویت هم که تمامی ندارد هر چقدر توش میری باز می بینی هنوز وسط راه هستی ولی خوب بهانه ایست که هنوز زندگی کنی و امید داشته باشی که زندگیت معنایی دارد و هنوز کنجکاویت برآورده می شود.