باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

روزنوشت کلافگی

امروز نرفتم بیرون!

از ظهر، بعد از غیبت با مامان، مودم اومد پایین!

خواهرم هنوز سرما خورده است!

مامانم هم ازش گرفته!

اونا سوپ مرغ خوردند!

منم پاستای مرغ و سبزیجات درست کردم!

سس تند زدم بهش!

یه ذره تندیش زیادی شده!

از فردا می زنم به کوه و دشت!

واقعا تو خونه موندن فایده نداره!

***********

دیشب خواب دیدم بچه دار شدم!

یه دختر!

شکل خواهر کوچیکم بود!

بزرگتر که شد توی خواب اسمش یادم رفت!

هی با خودم می گفتم اسم دخترم چی بود؟!

اونم در حال بازی بود!

می خواستم صداش بزنم اما اسمش یادم نبود!

وای ولی این قدر کیف کردم باهاش!

یه دوستم هم تو خوابم بود!

اونم بچه دار شده بود!

آخرای خواب پسردار شدم!

تعبیر خوابم رو نگاه کردم!

معنی خوبی داشت!

فراموشی نام فرزندم یعنی اینکه خسته اید و نیاز به استراحت دارید!

والا من همه ش خونه ام با این حال خستگیام در نمیره!

باید یه کار دیگه بکنم!

خستگی من روحیه!

صبحی فکر می کردم ای کاش واقعا اون بچه ها بودند!

بعد گفتم نه بزرگ میشند مریض میشند!

ازین بیماری های روحی که من از بابام به ارث بردم!

ژنمون معیوبه!

ولی واقعا من بچه می خوام!؟

بابای بچه که پیدا نمیشه!؟

توی خواب بدون همسر بچه دار شده بودم!؟

خیلی خوب بود من و بچه هام!

مگه به خواب ببینم!؟

خخخخخ!؟

**************

برای بقیه روز هم شاید با مامان یه سر رفتیم بیرون!

کتاب حوصله ندارم بخونم!

تو خونه موندم کلافه شدم!

شبکه های اجتماعی هم دیگه خسته کننده شدند!

اینجا هم که سوت و کوره!

دیگه همه رفتن یا فعالیتشون کم شده!

خوردن هم دیگه کیف نمیده!

امروز گروسان و شیر کاکائو خوردم!

حالمو بهتر نکرد!

دور باید شد از این شهر!

دور!

روزنوشت شکلاتی

دو شبه خیلی عمیق می خوابم!

خستگیام داره برطرف میشه!

این قدر عمیق می خوابم که انگار اصلا خواب نمی بینم!

***********

یه گروه روانشناسی و یه گروه کتاب روی تلگرام پیدا کردم!

تازه دارم آشنا میشم باهاشون!

جالبه!

***********

مامان و خواهرم چند روزه برگشتن از مسافرت!

کلی شکلات خریدن!

همه ش در حال شکلات خوردنیم!

خاله م هم امروز اومده خونه مون!

خیلی حرف زدن!

از سفر تعریف کردند!

خواهرمم از وقتی اومده سرما خورده!

منم داشتم ازش می گرفتم!

زود قرص خوردم در نطفه خفه شد!

***********

با خواهرم که خارج کشور دانشجوست چت کردم!

اون باز از حرف های پوچ گراییش گفت!

منم یه کم از تجربیات خودم براش گفتم!

خوشش اومد!

گاهی گپ می زنیم!

ایرانم بود گاهی میومد اتاقم دو ساعت حرف می زدیم!

تجربیاتمون، مطالبی که خوندیم رو مبادله می کنیم!

***********

چند روزه خیلی سردمه!

دست ها و پاهام یخ میکنه!

لباس گرمم پوشیدم!

ولی می لرزم!

خاله م میگه چه خونه تون گرمه!

اما ما همگی سردمونه!؟

***********

امروز چند نفر رو در نور قرار دادم!

حس خوبیه!

شاید با اون دوستم که این پیشنهاد رو داد تلفنی حرف بزنم!

***********

امروز قرار بود یه نشست علوم اجتماعی برم!

خاله م اومد یادم رفت!

البته دیگه اشتیاق و حوصله ی این جور نشست ها رو ندارم!؟


باز من چشم خوردم!

دیروز گفتم چند روزه حالم خوبه و در لحظه هستم، امروز از خواب پاشدم سرم گرفته، حالت سرماخوردگی دارم، یه چای گرم خوردم بهتر شدم، باید خودمو ببندم به مایعات گرم!؟

خواب های بد و پر استرسی هم دیدم، خواب دیدم دارم واسه فروشگاه بابام برنامه نویسی می کنم، داییم هم بود نظر می داد، فروشگاه داشت ورشکسته میشد، کارمندان داشتند خیانت می کردند، اصلا یه وضعی!؟


بعد نوشت: چنان سرم گرفته که حوصله ی هیچ کار رو ندارم ولی شاید از خونه زدم بیرون، سرماخوردگی نیست!