باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

روزنوشت شکلاتی

دو شبه خیلی عمیق می خوابم!

خستگیام داره برطرف میشه!

این قدر عمیق می خوابم که انگار اصلا خواب نمی بینم!

***********

یه گروه روانشناسی و یه گروه کتاب روی تلگرام پیدا کردم!

تازه دارم آشنا میشم باهاشون!

جالبه!

***********

مامان و خواهرم چند روزه برگشتن از مسافرت!

کلی شکلات خریدن!

همه ش در حال شکلات خوردنیم!

خاله م هم امروز اومده خونه مون!

خیلی حرف زدن!

از سفر تعریف کردند!

خواهرمم از وقتی اومده سرما خورده!

منم داشتم ازش می گرفتم!

زود قرص خوردم در نطفه خفه شد!

***********

با خواهرم که خارج کشور دانشجوست چت کردم!

اون باز از حرف های پوچ گراییش گفت!

منم یه کم از تجربیات خودم براش گفتم!

خوشش اومد!

گاهی گپ می زنیم!

ایرانم بود گاهی میومد اتاقم دو ساعت حرف می زدیم!

تجربیاتمون، مطالبی که خوندیم رو مبادله می کنیم!

***********

چند روزه خیلی سردمه!

دست ها و پاهام یخ میکنه!

لباس گرمم پوشیدم!

ولی می لرزم!

خاله م میگه چه خونه تون گرمه!

اما ما همگی سردمونه!؟

***********

امروز چند نفر رو در نور قرار دادم!

حس خوبیه!

شاید با اون دوستم که این پیشنهاد رو داد تلفنی حرف بزنم!

***********

امروز قرار بود یه نشست علوم اجتماعی برم!

خاله م اومد یادم رفت!

البته دیگه اشتیاق و حوصله ی این جور نشست ها رو ندارم!؟


دلم دیگه نمی سوزه!

آرمیتا گراوندم فوت شد و ما مثل یه روز معمولی بیدار شدیم و صبحانه خوردیم!

مردم تو غزه، تو اوکراین دارن کشته میشند و ما بهم میگیم ول کن اخبار رو!؟

مردم خودمون زیر خط فقرند و با مشکلات اقتصادی و گرسنگی تو این سرما دست به گریبانند، اون وقت ما شب راحت می خوابیم!

واقعا نمی دونم چم شده اما دیگه دلم برای کسی نمی سوزه که اگه بخواد بسوزه حال خودم بد میشه!؟

دو روزه پهلوی راستم الکی درد می کنه، تو خواب بودم درد گرفت، نمی دونم عضله هاشه یا روده هامه!

ولی دنیا خیلی بی وفاست!

غمخوار خویش باش غم روزگار چیست؟

اصلا فکر نمی کردم روزی این جوری بشم!؟

چند روزه خونه ام

چند روزه خونه ام و دوستم ندارم از خونه برم بیرون!

کمرم یه جوریه باید برم پیاده روی تا درست بشه اما اصلا حسش نیست!؟

هنوز معنایی برای زندگیم پیدا نکردم!؟

هنوز پر از سوالم!؟

باز چند روزه همه ش پای گوشیم!؟

هوا خیلی خوب شده!

بدنم عادت کرده به سرما!

حیف بدن من افتاده دست من، قدرش رو نمی دونم!؟

داستان کوتاه استاد و شاگرد زیرک

استاد دانشگاه با این سوال شاگردانش را به یک چالش ذهنی کشاند:آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟
شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:بله او خلق کرد
استاد پرسید:آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟
شاگرد پاسخ داد:بله, آقا
استاد گفت:اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر صفات ماست , خدا نیز شیطان است!
شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.
شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت:استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟
استاد پاسخ داد:البته
شاگرد ایستاد و پرسید:استاد, سرما وجود دارد؟
استاد پاسخ داد:این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟
شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند.
مرد جوان گفت:در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (۴۶۰- F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد.شاگرد ادامه داد:استاد تاریکی وجود دارد؟
استاد پاسخ داد:البته که وجود دارد
شاگرد گفت:دوباره اشتباه کردید آقا! تاریکی هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد.
در آخر مرد جوان از استاد پرسید:آقا، شیطان وجود دارد؟
زیاد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد:البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست.
و آن شاگرد پاسخ داد: شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکی که در نبود نور می آید.
نام مرد جوان یا آن شاگرد تیز هوش چیزی نبود جز ، آلبرت انیشتین !