امروز دقت کردم دیدم تمام عمرم با آدما مثل انیمیشن تام و جری بودم، یکی اون زده، یکی من زدم، دنبال هم کردیم، از دست هم در رفتیم و باز با هم دوست شدیم و باز بهم زدیم!؟
البته نه اون جوری که تو کارتون نشون میدن، هر چی آدم بزرگ تر میشه رفتارشم پیچیده تر میشه و شاید غیرمستقیم تر!؟
از کجا فهمیدم؟ یاد اون آهنگ خانم ناهید افتادم که می گفت بای بای ما رفتیم!؟ همین تیکه شو از بچگی خیلی دوست داشتم!؟
من واقعا دوست خوبی نبودم تا جایی معرفت می گذاشتم که به ضررم نباشه و این یعنی یه جورایی خیانت، واقعا انتقام چی رو از آدم ها می گرفتم!؟ واقعا فکر می کردم رفتارم آگاهانه ست اما غریزی بوده!؟ واقعا خیلی بدم منم مثل بقیه پستم، خیلی پست!؟
و خیلی خنده دار مثل همون کارتون تام و جری!؟ رفتارهای احمقانه ناشی از عدم آگاهی که دارم چی کار می کنم!؟ هنوزم تو موقعیت قرار بگیرم همون جورم!؟ چون یه تکانه میاد و احساساتت رو بر می انگیزه و مجبورت می کنه عملی رو انجام بدی!؟ واقعا با احساسات و هیجانات شدید باید چه کرد!؟ خودم می دونستم هوش هیجانیم پایینه اما نه این قدر!؟ در حد موش و گربه!؟ :/
بعدنوشت: می دونید در مقابل بعضی آدم ها انگار بیشتر این جوری میشی یه کارایی می کنن که می کشنت پایین در سطح همون موش و گربه، برعکس بعضی آدم ها می برنت توی یه دنیای جدید با رفتار درستشون، خیلی مهمه با کی ارتباط بگیری و با هر کی از راه رسید نباید دوست شد حتی اگر هی میاد خودشه بهت می چسبونه و محبت می کنه واقعا آدم نیت پشت این محبت ها رو نمی دونه!؟
رونالدو اومده تهران!
مردم ریختن از کوه رفتن بالا!
به زور از در هتل رفتن داخل!
که رونالدو رو ببینند!
آقای جمهوری اسلامی 44 ساله دارن بهت میگن!
با زور جلوی یه عده رو بگیری بیشتر می خوان به اون چیزی که نمی زاری بهش برسند، برسند!
ولی شما گوش نمی دید!
حجاب همینه، روابط زن و مرد همینه، رونالدو همینه!
بیشتر کجکاو می کنید آدم ها رو!
اینم یه چیز غریزی هست!
حیوونا هم خیلی هاشون همینن!
این قدر تقلا می کنند تا آزادیشون رو بدست بیارند!
حالا هی بگیر و ببند!
حالا هی مامور بزار!
حالا هی بزن!