باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

لذت جویی یا فرار از درد

خیلی ها اعتقاد دارند کسانی که اعتیاد پیدا می کنند به دنبال لذت جویی هستند اما خیلی از کسانی که اعتیاد دارند برای فرار از درد و رنجشان روی به این چیزها می آورند!

من تا وقتی که خودم دچار احساسات غیر قابل تحمل و شدید نشده بودم فکر می کردم قوی هستم و اعتیاد برای آدم هاییست که دنبال خوش گذرونی هستند و آن قدر جنم ندارند با واقعیت رو به رو شوند!

اعتیاد به هر چیزی که هورمون دوپامین در مغز تولید کند می تواند روی دهد مواد مخدر، سیگار، غذا، آدامس، نوشیدنی های الکلی، رابطه ی جنسی، اینترنت و شبکه های اجتماعی و ... .

وقتی این قدر درد داری که نمی توانی تاب بیاوری و می خواهی فورا حال خودت را عوض کنی احتمال این که روی به این چیزها بیاوری هست!

من حدود 8 سال است به خوردن برای التیام دردهایم معتاد شده ام قبلش اضافه وزن کمی داشتم اما الان اضافه وزنم به اندازه ایست که از نظر پزشکی خودش بیماری محسوب می شود! البته که از خوردن لذت می برم اما وقتی حس بد دارم فقط می خواهم آن احساس هر چه زودتر در من خاموش شود بعضی روزها بهتر هستم اما بعضی روزها خیلی مشغول خوردن می شوم!

وقتی اعتیاد داری ناگهان احساس نیاز می کنی به ماده یا چیزی که آرامت می کند و بعد از استفاده از آن بلافاصله احساس گناه و عذاب وجدان می کنی! می دانی این راهش نیست اما باز هم جلوی خودت را نمی توانی بگیری! می دانی با سلامت و عمر و جانت داری بازی می کنی ولی می گویی ولش کن این بار آخر است! اما هیچ وقت بار آخر نیست!؟

آدم هایی که دردشان تا ته وجودشان نرفته است نمی توانند ما را درک کنند نمی دانند ما چقدر زخمی هستیم و چطور با ما بازی شده است لطفا دیگران را به خاطر اعتیادشان سرزنش نکنید او خودش می داند اما از عهده ی درد و رنجش یا اضطرابش بر نمی آید! لطفا قضاوتمان نکنید!؟

 اعتیاد مثل یک گرداب است که وقتی داخلش بیفتی بیرون آمدن ازش سخت می شود و هر چه بگذرد سخت تر هم می شود!؟

هر چه بیشتر بفهمی و خوب باشی احتمال اینکه ضربه بخوری بیشتری است یک نفر می گفت فهمیدن و خوب بودن انگار تاوان دارد!؟

لذت و ملال

ما در عصری زندگی می کنیم که دنبال لذایذ هستیم حتی می خواهیم رشته ای بخوانیم که برایمان لذتبخش باشد یا کاری کنیم که از آن لذت می بریم.

اما مشکلی که پیش می آید این است هر چیز یا هر کس هر چقدر هم لذتبخش باشد بعد از مدتی شاید حتی چند سال تکراری می شود و دیگر آن حس و حال را در انسان به وجود نمی آورد حتی شاید ازش دلزده شویم و حس ملال آور بودن آن چیز به سراغمان بیاید.

شاید اشکال کار من و امثال من همین است که بعد از مدتی از کاری که قبلا دوستش داشتیم زده می شویم و می خواهیم کار دیگری بکنیم در صورتیکه موفقیت در گرو استمرار است.

بزرگان همیشه گفته اند که عادت به لذت و لذتجویی نکنید که دام دنیا می افتید متاسفانه این جملات را در جوانی و نوجوانی فهم نکردم و الان گرفتار شده ام چیزی به اسم لذتجویی در من ریشه دوانده و قوی شده است و الان کندنش و کنار گذاشتنش کار سختی است.


شمس: می پنداری که آن کس که لذت برگیرد حسرت او کم‌تر باشد؟ حقا که حسرت او بیش‌تر باشد زیرا که با این عالم, بیش‌تر خو کرده باشد.