باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

حقیقت بندگی

شیخ بهایی از امام صادق نقل می کند که اگر بخواهیم عالم شویم باید به حقیقت بندگی دست پیدا کنیم علم چیزی جز نوری که خدا به قلب انسان می تاباند نیست!

حقیقت بندگی هم سه چیز است:

اول اینکه چیزی که خداوند به بنده عنایت کرده است بنده برای خود نداند، زیرا بنده مالک چیزی نیست، بندگان مال ها را برای خداوند می دانند و به فرمان خداوند استفاده می کنند.

دوم اینکه بنده تدبیر کار خود نکند.

سوم اینکه به آنچه خداوند فرمان داده است مشغول شود و از آنچه پروردگار مانع شده است دوری کند.

اگر بنده آنچه پروردگار عنایت کرده است را از آن خود نداند، بخشش آن در راه پروردگار سهل می گردد و وقتی بنده کار خود را به خداوند واگذارد سختی های دنیا بر وی سهل می شود و اگر بنده آنچه خداوند فرمان داده پرداخت کند و از نهی شده ها مانع شود، در این صورت در دنیا خودنمایی و فخر فروشی نمی کند و اگر خداوند بنده ای را با این سه مورد گرانقدر گرداند، دنیا، شیطان و مردم برای وی حقیر می شوند و دنیا را برای فزونی و فخر نمی خواهد و بزرگی و شرفی که نزد مردم است، نمی خواهد و روزهای عمر خود را تباه نمی سازد و این پرهیزکاریست.


پی نوشت: من فکر می کنم سپردن تدبیر کارها به خدا همان چیزیست که در عرفان به آن قدری بودن می گویند!

فساد و پرهیزگاری

اینم بگم و میرم!

امروز یه متن از اشو خوندم که میگفت مردم میگن که قدرت فساد میاره اما این طور نیست قدرت باعث میشه فساد درون آدم ها ظهور کنه و آدم های فاسد دنبال قدرت می روند!

حالا حرف من این هست که همه فساد درونشون هست یعنی همه ی ما امکان ارتکاب به اعمال فاسد و خطا رو داریم اگر نداشتیم و خطا و فساد نمی کردیم که کار بزرگی نکرده بودیم، قدرت اصلی در این هست در معرض خطا و فساد قرار بگیری و این کار رو نکنی که بهش میگن پرهیزگاری!

البته یه چیز دیگه هم هست وقتی می بینی سیستم یا فرهنگ کاری می کنه که مجبور به فساد و خطا میشی مجبور هستی ازش کناره گیری کنی و خودت رو مدام در معرض گناه قرار ندی چون که وقتی در محیط گناه آلود هستی امکان نداره که تو هم دچارش نشی، خواه یا ناخواه گرفتار میشی!

اینا همه ش نظرات و تجربیات منه، احتمال اشتباه داره چون من یک عقلی اندازه ی خودم دارم و عقلانیتی مخصوص خودم، حتما نقد به نوشته های من وارده!

پرهیز اجباری

نمی شود به آدم ها به اجبار پرهیز داد!

نمی شود یک نفر را به زور پرهیزگار کرد!

درست است که گفته شده است از مال پرهیز کنید از رابطه جنسی خارج از خانواده پرهیز کنید از زیاد خوردن و خوابیدن پرهیز کنید و ....

اما نمی شود به کسی که میل به تجربه و انجام یک چیزی را دارد به زور پرهیز داد که این کار نتیجه عکس می دهد.

اتفاقا باید گذاشت آن آدم تجربه کند ببیند شادی و رضایتش در گرو آن چیز نیست!

این ها مثل اسباب و وسایل رشد است یک نوزاد را اگر در موقعی که شیرخوار است از شیر بگیری رشد روحی و روانی اش مختل می شود همچنین نمی شود به یک نوزاد الفبا یاد بدهی چون که مغزش هنوز آن قدر رشد نکرده است که خواندن و نوشتن بیاموزد حال هر چه فشار به نوزاد بیاوری باعث زیان به نوزاد خواهی شد!؟

برای هر چیز یک سن و یک بلوغ وجود دارد این ثابت شده است. لطفا بگذارید دیگران تجربه هایشان را بکنند نظاره گر نباشید راهنماییشان کنید نکاتی را یاد آوریشان کنید اما مجبورشان نکنید چیزی که هنوز به درکش نرسیده اند را دنبال کنند چون نتیجه نمی دهد!