از بچگی به ما یاد دادند به آنچه هستیم افتخار کنیم نمی گویم خیلی عالی هستیم اما حسرت زندگی بقیه را نمی خوریم البته شاید دیگران چیزهایی داشته باشند که به چشممان بیاید اما به ما یاد داده اند سرمان در زندگی خودمان باشد و این کار درستی نیست که ببینیم کی در زندگی اش چی دارد!؟
این شاید یک اصل اخلاقی باشد که من نمی دانم بهش چه می گویند اما به زبان ساده اگر چشم به زندگی دیگران داشته باشیم و از انچه هستیم شرمنده باشیم خواهی نخواهی توسط اجتماع و تلویزیون و شبکه های اجتماعی فریب می خوریم و جذب آنچه کمبود داریم می شویم و می شویم بازار مصرف و آن ها از این ضعف ما استفاده می کنند و ما را ابزار دست خود می کنند و ازمان پول در می آورند!
گاهی یه کم از خودراضی بودن و به خود افتخار کردن با تمام کمبودها و کاستی ها خوب است آن قدر که دچار عجب و غرور نشویم و خودمان را از این حجمه ی جامعه حفظ کنیم!
بعدنوشت: من که به شخصه ترجیح میدم جوری زندگی کنم و بپوشم و بخورم و بخوابم که دوست دارم آزادی یعنی همین، نظر دیگران هم اگر از روی خیرخواهی و درست باشه شاید گوش بدم وگرنه اصلا برام مهم نیست، هر کی هر چی می خواد بگه!؟
همه ی ما در زندگی مرتکب خطا و گناه شده ایم، این خطا و گناه در وهله ی اول روح و روان و جسم خودمان را تحت تاثیر قرار می دهد!
وقتی خطا یا گناهی می کنیم اول پیش خودمان زیر سوال می رویم و شرمنده ی خودمان می شوییم چون نتوانسته ایم به نفس خود حرمت داده و سیاهش کرده ایم!
این زرنگی نیست که بتوانیم از بقیه با هر روشی جلو بزنیم بلکه این خفت است، چطور می توانیم در آینه به عمق چشم خود نگاه کنیم و یاد نیاریم چه کارهای خطایی کرده ایم و به وجدان خودمان دروغ بگوییم؟!
گاهی فکر می کنیم طرف مقابل آدم بدیست پس می توانیم هر طور با او رفتار کنیم اما غافلیم که رفتار ما روی خودمان اثر می گذارد و بعد دچار کارمای اعمال خود می شویم!
در ثانی اگر بخواهیم رشد کنیم و به کمال نفس خود برسیم این در حالی ممکن است که ما نیات و افکار و گفتار و کردار نیک داشته باشیم!
نیکی کردن و اخلاقی زیستن احترام به خودمان است، اگر خودمان را دوست بداریم سعی در حرمت نهادن به نفس خود می کنیم و در آینده هم از عملکرد خود خشنود هستیم و به خود افتخار می کنیم و ارتعاشمان را نیز بالا می بریم!