باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

رابطه عاطفی پر مشکل

از هوشواره پرسیدم که اگر قرار باشد رابطه ی عاطفی ایجاد کنیم و مشکلاتمان بیشتر شود و بیشتر آسیب ببینیم پس باید چه کنیم؟

جواب داد:

ایجاد یک رابطه عاطفی می‌تواند چالش‌ها و مشکلات خاص خود را داشته باشد. اگر احساس می‌کنید که ممکن است در یک رابطه آسیب ببینید یا مشکلاتتان بیشتر شود، می‌توانید چندین اقدام انجام دهید:
1. خودآگاهی: ابتدا باید خودتان را بشناسید و بدانید که چه نیازها و انتظاراتی از یک رابطه دارید. این به شما کمک می‌کند تا تصمیمات بهتری بگیرید.
2. ارتباط باز: با شریک خود در مورد احساسات و نگرانی‌هایتان صحبت کنید. ارتباط موثر می‌تواند به کاهش سوءتفاهم‌ها و تنش‌ها کمک کند.
3. مرزها را مشخص کنید: تعیین مرزهای سالم در رابطه می‌تواند به جلوگیری از آسیب‌های عاطفی کمک کند. هر دو طرف باید بدانند که چه چیزهایی قابل قبول است و چه چیزهایی نیست.
4. توجه به نشانه‌ها: اگر در یک رابطه متوجه شدید که مشکلات بیشتر از مزایای آن است، بهتر است به نشانه‌ها توجه کنید و ارزیابی کنید که آیا ادامه‌ی رابطه منطقی است یا خیر.
5. درخواست کمک: اگر احساس می‌کنید که نمی‌توانید به تنهایی با مشکلاتتان کنار بیایید، مشاوره یا روان درمانی می‌تواند گزینه خوبی باشد.
6. زمان برای خود: گاهی اوقات فاصله گرفتن و زمان برای فکر کردن به شما کمک می‌کند تا تصمیمات بهتری بگیرید.
7. پذیرش واقعیت: ممکن است برخی روابط به دلایل مختلف به نتیجه نرسند. پذیرش این واقعیت می‌تواند به شما کمک کند تا به جلو حرکت کنید و از تجربیات خود یاد بگیرید.
به یاد داشته باشید که هر رابطه‌ای نیاز به تلاش و همکاری دارد، اما مهم است که سلامت عاطفی خود را در اولویت قرار دهید.


من الان مایوسم و از آینده و عاقبت می ترسم ترجیح میدم رابطه ی عاطفی مشکل دار رو اصلا شروع نکنم، حتی اگه قلبم نخواد، حتی اگه طرف مقابل فکر کنه به احساساتش توجه نکردم، این جوری برای خودم بهتره برای اون طرفم بهتره، من بی احساس یا بی عاطفه نیستم فقط زخم خورده ام و نمی خوام بیشتر زخم بخورم!؟


بعدنوشت: من فعلا هستم جایی نمیرم، هنوز اون قدر به سرم نزده، قولم دادم و شرطم گذاشتم،زیر قول و شرطم نمی زنم، تا ببینیم خدا چی می خواد!؟

زندگی پیچیده

نمی دونم چی شد که این قدر ذهنم پیچیده شد!؟ از اول پیچیده بودم اما چند وقته خیلی پیچیده شدم!؟ دیدم دوستان دیگر هم از این مشکلات دارند برای همین در گوگل جستجو کردم که لینکاشو می گذارم!؟

یه چیزی که هست اینه که در همه ی مقالات می گفت ما نیازمند روابط عاطفی عمیق هستیم و خوب اکثرمون نداریم، اتفاقا باز دیشب خواب عشق عزیزم را دیدم دیگه کلا هر شب خوابش رو می بینم اونم خواب های پریشان البته دیشبی خیلی پریشان نبود ولی داستانی عجیب و غریب داشت، درستم یادم نمونده که تعریف کنم!؟

ولی خودم از دست فکرای خودم و ذهن خودم خسته میشم و مدیتیشن هم چندان روم اثر نداره، خوابم که دیگه جواب نمیده، می خواستم برم کلاس آنلاین یوگا ولی نشد فعلا پریودم، شنبه هم وقت دکتر زنان دارم برم ببینم چی میگه!؟ یه دکتر دیگه میرم داروهای قبلی که خوبم نکرد!؟ نمی دونم شاید مشکل من فقط همین مشکلات عاطفی باشه!؟

پرورش افکارhttps://parvaresheafkar.com/success-way/life/complicating-life/

همکدهhttps://hamkadeh.com/blog/%D8%AF%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D9%BE%DB%8C%DA%86%DB%8C%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C

راستمردhttps://rastmard.com/%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%DA%86%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%DA%A9%D9%86%DB%8C%D9%85/


بعدنوشت: این مقالات یک سوالی رو در ذهن من ایجاد کرد از یک طرف می گن محبت کنید و عاطفه خرج کنید از یک در طرف می گن در مشکلات و درامای دیگران غرق نشید؟! خوب آدم وقتی می خواد کمک کنه ناراحت میشه از سختی زندگی دیگرون؟! چه جوری نازاحت نشی و تحت تاثیر قرار نگیری ولی محبت کنی خوب محبت مکانیزمش همین جوریه دیگه تحت تاثیر قرار می گیری و می گی کمک کنم اگر برات تفاوتی نداشته باشه و ناراحتت نکنه که محبتت نمی تونه واقعی باشه؟! یا می تونه و من نمی دونم؟!

احساسات

یه کم سرچ کردم روی اینترنت، در مورد احساسات و مدیریت و کنترلش، چیزایی که میگفتن همه ش رو می دونستم اما چندان کمکم نکردند، قلب من هنوز زخم داره و حال من بده!

من از بچگی احساسات رو چیز بدی می دونستم یه چیز زائد، از تو فیلم و سریال های تلویزیون یاد گرفته بودم و هم بازی های پسر بچگیم هم بچه های رذلی بودند که اصلا احساسات حالیشون نبود و منم برای اینکه بین اون ها پذیرفته بشم ادای اونا رو درآوردم و آخرش مثل اونا شدم!

ولی سرکوب و نادیده گرفتن احساسات من رو بیمار کرد یعنی روانشناسا این جوری گفتن شاید تشخیص آبکی دادن دیگه بهشون اعتمادی ندارم!

ولی برای اینکه قوی بشی لازمه احساساتت تو سینه ت بمونه اما این زخم هایی که داری چیزیه که تو رو از پا درمیاره!

من فکر می کنم خانم هایی که به روح زنانه شون وصل هستند می تونند روی زخم های قلب مرهم بگذارند اما الان بیشتر خانم ها هم مرد شدند و حتی نمی تونند برای خودشون کاری کنند و عده ای هم نمی خوان به دیگران کمک کنند بالاخره باید عاطفه بگذارند و اون ارتباط قلبیه بین دو نفر شکل بگیره که بشه و این کمتر ممکنه!

خلاصه که من وقتی بیدارم و هوشیارم نمی تونم با روح زنانه ام ارتباط بگیرم اما یه موقع هایی شده که خواب و بیدار بودم و پوسته ی سخت ایگوم ضعیف شده تونستم که روی قلبم مرهم بذارم اما کافی نبوده به نظرم خودت نمی تونی برای خودت این کار رو بکنی یه نفر دیگه باید این کار رو بکنه، حالا من بازم تلاش می کنم!

می ترسم برگردم به روح زنانه ام و ضعیف بشم و باز بهم ظلم کنن و زور بگن، بعدم دل خوشی از زن ها و دخترها ندارم، آدما به هم رحم نمی کنند، بعدم دنیای زن ها رو نمی شناسم این سال ها که مریض بودم سعی کردم بیشتر با خانم ها مراوده کنم ولی بازم وارد دنیای زنانه نشدم!

دیگه حوصله ندارم برم دنبال آدم ها، از همه شون ناامیدم، فقط دلم می خواد قلبم درست بشه شاید باز دارم عجله می کنم !؟


بعدنوشت: انگار این زخم ها نمک زندگیه و بیشترم خواهد شد من باید خودم رو قوی تر کنم و با وجود این زخم ها پایدار بمونم!