می گویند نسل جدید درس نمی خوانند چون بیشتر نسل قبلی ها که درس خوانده اند بیکارند یا یک کار غیرمرتبط با با رشته ی تحصیلیشان می کنند!
باید بگویم به نظر من مشکل از درس خواندن نیست مشکل از مدرک گرا بودن جامعه ی ایرانیست ما درس نمی خوانیم که باسواد شویم و فکر و عقلمان رشد کند درس می خوانیم که مدرک بگیریم و از هم عقب نیفتیم!
باید بگویم به نظر من درس خواندن و علم آموزی و یاد گرفتن یکی از خوشمزه ترین لذت هاست منتها علمی که دوست داری نه هر کتابی و هر علمی که حوصله ات را سر می برد و سر از آن در نمی آوری!
من که هنوز دوست دارم یاد بگیرم هر روز چیز تازه یاد می گیرم از همین وب، ما که درس خواندیم سرخورده شدیم اگر درس نخوانی چه به روزت خواهد آمد وقتی می بینی دیگران درس خوانند و به تو فخر می فروشند و از تو آگاه ترند بیشتر پیش خودت سرافکنده خواهی شد مطمئن باشید سنتان که بالاتر برود متوجه خواهید شد!
در آخر هم باید بگویم آدم برای دل خودش درس می خواند کنجکاویش را ارضا می کند و برای اینکه بفهمد درکش بالا برود چراغی در ذهنش روشن شود که راهنمای زندگیش باشد و به خود متکی باشد!
بعدنوشت: شاید بعضی ها کار فکری دوست نداشته باشند اهل هنر یا فن باشند و کارهای دستی دوست داشته باشند یاد گرفتن آن کارها و انجام دادن پروژه های گوناگون هم لذت خاصی دارد من که در این زمینه هم استعداد دارم و طعمش را چشیده ام!
ای محبوب....
چه بسیار که تو را خواندم و تو آوای من نشنیدی
چه بسیار که جمال خود را بر تو نمودم
و تو رؤیت نکردی
چه بسیار خود راچون رایحه ای خوش در عالم پخش کردم
و مشام تو آن را احساس نکرد
پس خود را چون طعامی در خوان هستی نهادم
و تو از آن تناول نکردی و نچشیدی
چرا نمی توانی در لمس اشیا مرا احساس کنی
و در شامۀ گل سرخ مرا ببویی
چرا مرا نمی بینی
چرا مرا نمی شنوی
چرا ، آخر چرا؟
من از هر لذتی برای تو برترم
من از هر آرزویی مطلوب ترم
و از هر جمال زیباترم
زیبا منم ، ملیح و جذاب منم
مرا دوست بدار
و غیر مرا دوست مدار
به من بیندیش و در سودای من باش
در سودای دیگری مباش
مرا در آغوش گیر
مرا ببوس
که وصالی چون وصال من نخواهی یافت
دیگران همه تو رابه خاطر خود دوست دارند
و من تو را به خاطر خودت دوست دارم
و تو از من می گریزی...
محی الدین ابن عربی
سلام من به دلیل اصرار دوستان دوباره وبلاگ رو فعال کردم، روم نشد این قدر محبت دارند من بی تفاوتی بهشون بکنم البته کمتر می نویسم، این مدت که وبلاگ نداشتم خواب هام به حالت قبلیش برگشت و کمتر چرت و پرت دیدم بیشتر فیلم سینمایی دیدم!
این چند وقت که نبودم با نوشتن واسه دوستانی دیگه و در دفترچه تونستم فکرهای خشونت آمیز و انتقام جویانه و آزاردهنده رو مهار کنم و از دستشون خلاص بشم چند روز این قدر خوشحال بودم که انگار از زمین جدا شده بودم و احساس پوچی هم تقریبا نمی کنم!
می دونید این وبلاگ چیز بدی که داره اینه که بازدیدکننده زیاده و بعد توی خیابون که میری احساس می کنی بقیه می شناسنت و دیگه آزاد نیستی خودت باشی البته من با نام مستعار می نویسم ولی همه اسم خودم رو می دونن این قدر که تابلوام!؟
بعدم آدم های جورواجور میان کامنت الکی و فحش می نویسن اصلا حوصله شون رو ندارم، حوصله ی بحث ندارم، چرا دروغ زود عصبانی میشم وقتی چنین چیزهایی می بینم!
دیشب خواب پزشکیان رو دیدم حالا تعریفش نمی کنم چون تعبیرش خراب میشه و با در نظر گرفتن حرف هایی که در نیویورک زده واقعا به نظر میاد آدم خوبیه اما اگر آدم خوبیه تو این سیستم چه کار می کنه؟! یعنی تا حالا رفیقاشو نشناخته؟! اصلا من به خاطر همین حرفای این آقا تو تلویزیون نرفتم تو اعتراضات ولی خوب حالا هم که رئیس جمهور شدن هم نمی گذارن کار کنه کاملا واضح نمی گذارند وزیر خارجه که باید زیردست رئیسجمهور باشه میاد حرف رئیسجمهور رو تکذیب می کنه!؟ کجای دنیا چنین حقی بهش میدن؟! همه چیزمون به قول این شبکه های ماهواره ای فشله!؟
توی یوتیوب زده بود قراره امیر تتلو رو اعدام کنن اما تو خبرها گفتن حکمش اومده و از زندان انفرادی آوردنش تو بند!؟ دنیا برعکسه جنایتکارهای واقعی راست راست می چرخن و جنایت می کنن آدمی که مریضه رو باهاش این جوری می کنن!؟
شروین حاجی پورم عفو بهش دادن از اون روز تو مجازی چقدر بزرگش کرده بودن حالا ولی هر کی میاد یه چیزی بهش میگه! من که میگم مردم ایران همین طورن از کارت خوششون بیاد الکی بزرگت می کنن از کارت خوششون نیاد الکی می کوبنت!؟ از قدیم همین طور بودن در تمام تاریخ تمام عرفا و فضلا همین رو گفتن!؟راستش جدیدا به خودمم دارم نگاه می کنم می بینم خودمم همین طورم یکی یه کار خوبی در حقم می کنه میگم چه آدم خوبیه یه کار بدی می کنه میگم نه آدم خوبی نیست اگه یه چیزی هم بهم بگه میگم چه آدم بدیه!؟ راستش از بچگی به دیگران می گفتم احمق اما حالا دارم می بینم خودمم احمقم واقعا احمقم تا حالا با سر پر باد احمقانه زندگی کردم و خودم رو بدبخت کردم اما بازم تصمیمات هر دم بیلی می گیرم و واقعا هم نمی دونم چه کار کنم درست بشم مثلا همین قضاوت خوبی و بدی در مورد بقیه! خوب کلی از اشتباهاتم به خاطر همین بوده که فکر کردم فلانی خوبه یا بده!؟ خودمونیم با تمام ادعای باهوشی که دارم مغز کوچکی دارم!؟
گفتن می خوان زندان اوین رو بدن به داشگاه شهید بهشتی واقعا فکر کردن ما این قدر احمقیم که معنی دانشگاه کردن زندان ها رو این جوری قبول کنیم؟! واقعا این مسئولین مردم رو چی فرض کردن؟! البته اون ارزشی های خولشون که یه ذره عقل و سواد ندارن این چیزا رو باور می کنن یا حداقل اداشو درمیارن باور کردن تا از کنار اینا بخورن خوب خرشون کردن!؟ با سر می فرستنشون تو چاه!؟
معدن طبسم که حتما خبرشو می دونید خیلی دلخراش بود ما شهروند که چه عرض کنم جونمون اندازه ی یه سگ برای حکومت ارزش نداره!؟ چه بدبختی گیر کردیم!؟
دو تا جنایتکارم که در اون سوی خاورمیانه افتادن به جوون هم و مردم رو می کشن البته از جنایتکاران دیگه نمیشه توقع داشت بیان جلوی اینا رو بگیرن!؟ این قدر پستن که میشینن در مورد صلح حرف می زنن بعد به جنایت هاشون ادامه میدن!؟