باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

روزگار

دیشب خواب پزشکیان رو دیدم حالا تعریفش نمی کنم چون تعبیرش خراب میشه و با در نظر گرفتن حرف هایی که در نیویورک زده واقعا به نظر میاد آدم خوبیه اما اگر آدم خوبیه تو این سیستم چه کار می کنه؟! یعنی تا حالا رفیقاشو نشناخته؟! اصلا من به خاطر همین حرفای این آقا تو تلویزیون نرفتم تو اعتراضات ولی خوب حالا هم که رئیس جمهور شدن هم نمی گذارن کار کنه کاملا واضح نمی گذارند وزیر خارجه که باید زیردست رئیس‌جمهور باشه میاد حرف رئیس‌جمهور رو تکذیب می کنه!؟ کجای دنیا چنین حقی بهش میدن؟! همه چیزمون به قول این شبکه های ماهواره ای فشله!؟

توی یوتیوب زده بود قراره امیر تتلو رو اعدام کنن اما تو خبرها گفتن حکمش اومده و از زندان انفرادی آوردنش تو بند!؟ دنیا برعکسه جنایتکارهای واقعی راست راست می چرخن و جنایت می کنن آدمی که مریضه رو باهاش این جوری می کنن!؟

شروین حاجی پورم عفو بهش دادن از اون روز تو مجازی چقدر بزرگش کرده بودن حالا ولی هر کی میاد یه چیزی بهش میگه! من که میگم مردم ایران همین طورن از کارت خوششون بیاد الکی بزرگت می کنن از کارت خوششون نیاد الکی می کوبنت!؟ از قدیم همین طور بودن در تمام تاریخ تمام عرفا و فضلا همین رو گفتن!؟راستش جدیدا به خودمم دارم نگاه می کنم می بینم خودمم همین طورم یکی یه کار خوبی در حقم می کنه میگم چه آدم خوبیه یه کار بدی می کنه میگم نه آدم خوبی نیست اگه یه چیزی هم بهم بگه میگم چه آدم بدیه!؟ راستش از بچگی به دیگران می گفتم احمق اما حالا دارم می بینم خودمم احمقم واقعا احمقم تا حالا با سر پر باد احمقانه زندگی کردم و خودم رو بدبخت کردم اما بازم تصمیمات هر دم بیلی می گیرم و واقعا هم نمی دونم چه کار کنم درست بشم مثلا همین قضاوت خوبی و بدی در مورد بقیه! خوب کلی از اشتباهاتم به خاطر همین بوده که فکر کردم فلانی خوبه یا بده!؟ خودمونیم با تمام ادعای باهوشی که دارم مغز کوچکی دارم!؟

گفتن می خوان زندان اوین رو بدن به داشگاه شهید بهشتی واقعا فکر کردن ما این قدر احمقیم که معنی دانشگاه کردن زندان ها رو این جوری قبول کنیم؟! واقعا این مسئولین مردم رو چی فرض کردن؟! البته اون ارزشی های خولشون که یه ذره عقل و سواد ندارن این چیزا رو باور می کنن یا حداقل اداشو درمیارن باور کردن تا از کنار اینا بخورن خوب خرشون کردن!؟ با سر می فرستنشون تو چاه!؟

معدن طبسم که حتما خبرشو می دونید خیلی دلخراش بود ما شهروند که چه عرض کنم جونمون اندازه ی یه سگ برای حکومت ارزش نداره!؟ چه بدبختی گیر کردیم!؟

دو تا جنایتکارم که در اون سوی خاورمیانه افتادن به جوون هم و مردم رو می کشن البته از جنایتکاران دیگه نمیشه توقع داشت بیان جلوی اینا رو بگیرن!؟ این قدر پستن که میشینن در مورد صلح حرف می زنن بعد به جنایت هاشون ادامه میدن!؟

رفته بودم که برم!

رفته بودم که برم اما برگشتم!

رفتم که سکوت کنم اما نمیشه!

بچه ها به نظرم این جنایته که یکی رو به خودت امیدوار کنی، یکی رو عاشق کنی و بعد بذاری بری!

مرد و زنم نداره!

ولی خوب آدم پر شکه!

عشق چیز عجیبیه!

می تونه فقط یه هیجان زودگذر باشه یا حتی یک آتش سوزان و بی قراری!

ولی از کجا بفهمی کدومه؟


بعد نوشت: بچه ها اگه یه آدم به نظرتون خیلی آشنا باشه اما بعد عوض بشه جوری که دیگه به نظرتون آشنا نباشه، تکلیف چیه؟ خوب وقتی احساس نزدیکی نیست و نمی کنی نمیشه که به زور با چسب دو نفر رو بهم چسبوند!؟


یه نکته: کلا انکار خودم تغییر کردم چون آدم های زیادی بودند که قبلا دوستشون داشتم و محوشون میشدم اما الان اصلا برام جذابیت ندارند و به نظرم خیلی سطحی هستند!

سرنگونی

دوستم اومده میگه همه دارن فرار می کنند، استادا رو دارن اخراج می کنند!؟

بهش میگم وقتی رسیده اینجا دیگه باید سرنگونشون کرد نه اینکه فرار کرد!؟

حالا که هیچ جوره حاضر نیستند با مردم کنار بیاین، هر روز دارن یه جنایتی می کنند دیگه چاره ای نگذاشتند!؟

در ضمن که من از اول موافق بودم با اینکه خون با هیچی شسته نمیشه!؟

یه مشت دیوونه اند واقعا دیوونه اند آدم عاقل این کارها رو نمی کنه!؟

ممکن هست بریم توی خیابون همه رو بکشند ولی دیگه چاره ای نیست، توکل به خدا!؟

حوالی خونه ی ما

دیشب اون موتوری که کیف می زنه باز برگشته بود نزدیک سحر صدای موتورش اومد که به یک نفر حمله کرد طرف خیلی سر و صدا نکرد اما من فکر می کردم گرفتنش چند شب نبود!

پریشبم نصف شب، یک نفر را داشتن می زدند اونم فحششون می داد اون ها فحشش می دادند آخرش یک دفعه صدا قطع شد نمی دونم چی شد!؟ ماشین های گذری هم بوووووق می زدند انگار وسط خیابون داشتند کتک کاری می کردند!؟

نمی دونم همه جا این طوری شده یا همیشه بوده من خواب بودم اون ساعت ها حالا بیدارم صداها رو می شنوم ولی انگار تازگی جرم و جنایت بیشتر شده!؟

خیلی وحشتناکه توی خیابون داری میری یه نفر بهت حمله کنه، پلیسا رو هم نمی دونم دیدید خیلی بی خیالند البته من چند سال پیش دیدم!؟

دیگر جایی برای پیوند باقی نمانده است

ای کاش می توانستم صوت بگذارم تا با صدای خودم حرف می زدم!

متاسفانه امروز شنیدم گویا شکنجه روانی بر معترضان بازداشت شده صورت می گیرد و با داروهای روانپزشکی تغییراتی در این افراد اتفاق می افتد که بعد از آزادی گوشه گیر و ساکت می شوند!

شما آدم ها را نمی کشید اما کاری می کنید که از کشتن بدتر است!؟ کاری می کنید که انسان آرزوی مرگ خودش را داشته باشد!

واقعا از چه کسانی امروز صبح عذرخواهی کردم!؟ شما دیگر جای هیچ پیوندی را باقی نگذاشته اید!؟

شعارهای تو خالیتان را بریزید توی سطل آشغال، حکومت ایران یک جنایتکار بیمار است!؟ دیگر فقط باید بروید، باید بروید، حقتان را کف دستتان می گذاریم، حقمان را می گیریم؟!