پاییز آمد
تمام تابستان تو را صدا زدم
نیامدی
سرد شد
باران خواهد بارید
باد خواهد وزید
من دوباره جان می گیرم
خزان است خزان
بعضی می گویند فصل عشاق است
بعضی می گویند فصل افسردگیست
برای من فصل امتحان است
امتحان
پاییز را دوست ندارم!
نمی دانم چرا!؟ از اول این طور بودم!؟
کلمه اش را هم دوست ندارم!؟
از کلمه ی خزان هم خوشم نمی آید!؟
بوی پاییز یک سرمایی دارد که دوستش ندارم!؟
البته خیلی خوب است سرد می شود اما!؟
برگریزانش را هم دوست ندارم!؟
برگ های زرد و نارنجی و قرمز فقط وقتی باران می خورند قشنگ هستند وگرنه خشک هستند و دوست ندارم!؟
پاییز فصل امتحان است، فصل مدرسه!؟
راستی یک چیزی در تلگرام دیدم بچه ها می خواهند مهر را تعطیل کنند!؟ راست است؟!
باران گرفت، بسیار شدید بارید!؟
ناگهان ابری ضخیم آمد!
رعد و برق زد!
بارید!
من هم چشمانم خسته است!؟
خوابم نمی برد!؟
فکر کنم هوا مرا گرفته است!؟
خواب آلوده ام!؟
میگم که آب و هوای شهر شما هم مثل مشهده؟!
از صبح گرم و آفتابی بود
الان ابری شده و رعد و برق زد
ولی باز متوقف شد حیفش میاد بباره!؟
ما رو قابل نمی دونه!؟
فکر کنم پریروز بود هوا خیلی گرفته و دم کرده بود!
نمی باره!
همه ی شهرا بارون اومده
تگرگ اومده
مشهد شهر صلح و صفاست
آسمان ببار
عه بارید
هورا
جاتون خالی
ای کاش باران ببارد!
شهر را پاک کند!
مرا پاک کند!
زندگی را شاد کند!
مردم از دلمردگی!
مردم از بی عملی!
اول خودم!
یا رب چه گدا همتیم!
یا رب نظری کن!
باران عشق ببار!
چشم هایمان را بشور!
زندگی در ما خفته!
ما ز خود دوریم!
ما ز خود بیگانه ایم!
ما از یکدیگر بیگانه ایم!
ولی می دانم این آرزوی محاله!