باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

باورت ندارم!

من باورت ندارم! 

دیروزم تله پاتیت که خیلی ضعیف شده بود قطع شد!؟

دیگه نمی خوام خودم رو گول بزنم!؟

اون جور که من عاشقتم تو عاشقم نیستی!؟

نمی تونم به اون چشم ها که باهام حرف میزنه برسم!؟

حالا واقعا اون حال رو دارم!؟

دلم می خواد خنجر بردارم و سرم رو ببرم!؟

واقعا این چه کاری بود خدا با من کرد!؟

من دست خودم نیست که میام طرفت!؟

نمی تونم ازت فرار کنم!؟

پس خودم رو می کشم!؟

چون قلبم میگه برو مغزم میگه نرو!؟

البته هنوز جرئتش رو پیدا نکردم!؟

ولی این جور ادامه پیدا نکنه خودم رو خلاص می کنم!؟

دیشب این فکرها رو می کردم یهو آروم شدم!؟

اما از صبح باز دارم فکر می کنم و آرامم نشدم!؟

بارونم گرفت!؟

برم توی بیابون، زیر بارون، دخل خودم رو بیارم!؟

چه شاعرانه میشه!؟

اینا رو نوشتم باز آروم شدم!؟

حالم اصلا خوب نیست!؟

فقط خدا باید کمکم کنه!؟

فقط خدا باید دل تو رو باهام درست کنه!؟

ای کاش ...

ای کاش بارون می بارید

و تمام این نحسی را از مملکت ما می شست و می برد!


با این همه غم چه کنیم؟!


چطور دلم برای مملکتم نتپد؟!

من اینجا زیسته ام!

هر روز خورشید را در آسمان اینجا دیده ام!

با شب هایش خاطره ها دارم!

درختانش، گل هایش، سبزه هایش بوی عشق می دهند!

این خاک را بارها در دست گرفتم!

لمس کردم، با تمام جان چشیده ام!

وطن من را از من نگیرید!

فرشته ها هر صبح اینجا زمزمه می کنند!

وطن من را از من نگیرید!

من جز اینجا کجا را دارم که بروم؟!

غمی تلخ

از دیروز بعد از ظهر، غمی تلخ مرا فرا گرفته است! دیگر تمام شد قلبم هم یک جور دیگر است که قابل وصف نیست!

از بامداد دارد اینجا یک باران قشنگ می آید آسمان هم مثل من دلش گرفته است!؟

فعلا حالم خوب نیست می خوام تو سکوت و تنهایی خودم باشم!


بعدنوشت: بهتر شدم ولی این غم همیشه با من می مونه، دلم شکسته اما مثل دلشکستگی های گذشته نیست، هم شکسته هم نشکسته!؟

روزنوشت بی برقی

امروز طوفان شد!

باران تندی اومد!

برق های خونمون اتصالی کرد!

الان یه فیوز اصلی پریده!

من با اینترنت گوشی اومدم!

تلویزیون قطعه!؟

بیکار موندم!؟

************

چند روزه همه ی کتاب هایی که می خوندم رو جمع کردم!

فقط صحیفه سجادیه چون تفسیر قرآنه و خود قرآن رو میزمه!

امروز خوندم یه کوچولو!

امروز هنوز افکارم رو یادداشت نکردم!

بعد از ظهری قبل بارون رفتم پیاده روی!

خرید از سوپرمارکت هم کردم!

************

یه چیز جالب که دیدم!

مولانا میگه دل رو از هر جور کینه ای پاک کن!

اما امام سجاد میگه خدایا کینه منو نسبت به دشمنم و دشمن خودت بیشتر کن و من رو بر اون پیروز کن!؟

من خودم دیدگاه مولانا را بیشتر می پسندم!

سعی کردم بدون کینه کاری کنم اما انگار همیشه بوده!؟

ولی بالاخره یه روز ازش پاک میشم!

حالا یه عده آدم ها هستند طرفدار امامان شیعه اند و طبق روش اون ها عمل می کنند!

نمیشه بهشون گفت اشتباه می کنند!

تازه نمیشه یه نسخه رو بگیری موقع هر بیماری استفاده کنی!؟

واسه هر بیماری لازمه متخصص نسخه ی جدید بده!

اگه مثل من هم خوددرمانی کنید بیماریتون ممکنه طول بکشه!؟

اما متاسفانه امروز متخصص قابل اعتمادی در حوزه ی دین و معرفت نداریم!؟

مجبوریم کجدار و مریض بریم جلو!

با سعی و خطا!؟

امیدوارم آخرش به جاهای خوبی برسه!

روزنوشت بارانی

امروز از صبح زود داره باران میاد!

من هم از 6 بیدارم!

رفتم دوش گرفتم و صبحانه خوردم!

شبکه های اجتماعی رو چک کردم!

چقدر سخت شده سر زدن بهشون!؟

یه کم اخبارم دیدم!

شاید بریم طرقبه پیش خاله دایی ها!

من تازه فهمیدم چند ماهه گواهینامه رانندگیم تاریخش گذشته!؟

باید برم تمدیدش کنم!

فکر کنم جریمه ام کنن!

آزمایش خونم باید بدم!

فکر نکنم سرطان خون گرفتم!

ولی باعث بفهمم کبدم خیلی چربه!

دوشنبه میرم دکتر تغذیه!

خدا کنه خوب باشه!

دعا کنین بتونم رژیمش رو اجرا کنم!

درخت توت سفید حیاط میوه هاش رسیده!

گفتم اون روز کلی پرنده ی مهاجر اومده بودن سراغش؟!

این قدرم ترسو بودن تا منو دیدن رفتن!؟

پارسالم اومده بودند!

خلاصه که حیاط ما خودش یه اکوسیستمه!

پر پرنده ست!

ثابت و مهاجر!

این قدر سبزی کم شده که یه جا سبز باشه حیوانات هجوم میارن!؟

روز خوبی داشته باشید!

ما هم با باران عشق می کنیم!