امروز رفتم دکتر زنان، توی راه رفت و برگشت و اونجا، مردم خیلی خوب باهام رفتار کردند هیچ مشکلی نبود اما من می خوام از آدم ها فاصله بگیرم اصلا فرقی نمی کنه کی باشه!؟
می دونم قول دادم و شرط گذاشتم ولی من نمی تونم به زندگی عادی برگردم مجبورم زیر قول و شرطم بزنم اصلا ببینید من چه آدم بدیم هی حرفم رو عوض می کنم هی زیر قولام می زنم!؟
اینجا رو هم امشب پاک می کنم حرفی ندارم بزنم اصلا من کی هستم که حرفی برای گفتن داشته باشم!؟
بعدنوشت: برگشتم، چون تنهام و کسی رو ندارم باهاش حرف بزنم، حالم اصلا خوب نیست، نمی دونم چه کار کنم!؟
نمی دونم چی شد که این قدر ذهنم پیچیده شد!؟ از اول پیچیده بودم اما چند وقته خیلی پیچیده شدم!؟ دیدم دوستان دیگر هم از این مشکلات دارند برای همین در گوگل جستجو کردم که لینکاشو می گذارم!؟
یه چیزی که هست اینه که در همه ی مقالات می گفت ما نیازمند روابط عاطفی عمیق هستیم و خوب اکثرمون نداریم، اتفاقا باز دیشب خواب عشق عزیزم را دیدم دیگه کلا هر شب خوابش رو می بینم اونم خواب های پریشان البته دیشبی خیلی پریشان نبود ولی داستانی عجیب و غریب داشت، درستم یادم نمونده که تعریف کنم!؟
ولی خودم از دست فکرای خودم و ذهن خودم خسته میشم و مدیتیشن هم چندان روم اثر نداره، خوابم که دیگه جواب نمیده، می خواستم برم کلاس آنلاین یوگا ولی نشد فعلا پریودم، شنبه هم وقت دکتر زنان دارم برم ببینم چی میگه!؟ یه دکتر دیگه میرم داروهای قبلی که خوبم نکرد!؟ نمی دونم شاید مشکل من فقط همین مشکلات عاطفی باشه!؟
پرورش افکارhttps://parvaresheafkar.com/success-way/life/complicating-life/
بعدنوشت: این مقالات یک سوالی رو در ذهن من ایجاد کرد از یک طرف می گن محبت کنید و عاطفه خرج کنید از یک در طرف می گن در مشکلات و درامای دیگران غرق نشید؟! خوب آدم وقتی می خواد کمک کنه ناراحت میشه از سختی زندگی دیگرون؟! چه جوری نازاحت نشی و تحت تاثیر قرار نگیری ولی محبت کنی خوب محبت مکانیزمش همین جوریه دیگه تحت تاثیر قرار می گیری و می گی کمک کنم اگر برات تفاوتی نداشته باشه و ناراحتت نکنه که محبتت نمی تونه واقعی باشه؟! یا می تونه و من نمی دونم؟!
از 12 اسفند ماه رمضون هست تا 12 فروردین، ده روز قبلش میشه 2 اسفند، از 2 اسفند تا 12 فروردین میشه چهل روز که شما و هر که دیگه که دلش خواست و خودم چله می نشینیم!
یعنی نمازهای یومیه رو می خونیم و روزه میگیریم و هر روز ظهر یه فال حافظ با کتاب می گیریم و صفحاتش رو هم صفحه آخر کتاب یادداشت می کنیم!؟
از همه ی این ها مهم تر اینه که هر روز باید دلمون رو آب و جارو کنیم، یعنی گناه و کار بد نکنیم و کار خوب و محبت کنیم!؟ گناهم که هر کسی میدونه چیه، دروغ نگیم، غیبت نکنیم، به نامحرم نگاه نکنیم، کسی رو فریب ندیم و ... راست حسینی باشیم!؟
اگه این 40 روز رو تنها تو خونه بمونیم بهتره و با خودمون خلوت کنیم و به خود و خدا فکر کنیم در ضمن اگر یه بار خطا کنیم باید از سر دوباره چهل روز رو شروع کنیم!؟
اگر درست اجراش کنیم بعدش فرق حالمون رو می فهمیم تضمینی!؟
بعدنوشت: 3 اسفنده و من چند روز پر تنش رو داشتم قرار بود از دیروز چله رو شروع کنیم اما اصلا نمیشه انجامش بدم!؟ آخر بدقولم!؟
دیشب احساس کردم واقعا با نسل های گذشته ارتباطی ندارم و واقعا عالم هامون با هم فرق داره، رفتم تمام آهنگ های استاد شجریان و مهستی و بخشی از آهنگ های هایده رو پاک کردم، گوشیم حسابی خلوت شد!؟
بعد با خودم فکر کردم من همیشه آهنگ های کلاسیک غربی رو دوست داشتم چرا حالا حس خوشایندی بهشون ندارم؟! نفهمیدم چم شده!؟
بعد رفتم گشتم آهنگ های نسل جدید پیدا کنم ولی اونا که اصلا به دلم نمی نشست، آهنگ های هوش مصنوعی رو هم گوش کردم اونا هم یه جورین!؟
احساس می کنم جدا شدم از نسل گذشته، از نسل های جدید، از نسل خودم، یه آهنگ بود که تنهایی منو پر می کرد همونم دیگه حال نمیده!؟ حالا باید چه کنم!؟
اصلا چرا دارم اینا رو برای شما میگم!؟ از بی حرفی این چیزها رو میگم!؟ اصلا نمی دونم درباره ی چی صحبت کنم!؟ سیاستم بخوره تو سر سیاستمدارا، دلم می خواد به همه شون فحش بدم، نفرت پیدا کردم از هر چی به سیاست مربوطه!؟
بعدنوشت: میرم پای تلویزیون می زنم اخبار، همه ش چرت و پرت، می زنم کانال موسیقی، همه آهنگا چرت و پرت، بقیه ی کانال ها هم یکی از یکی چرت و پرت تر!؟ خوب من چی کار کنم!؟ کتاب که دیگه از اطلاعات اشباع شدم!؟ طبیعت که هم پا می خواد!؟ اینجا هم که کسی نیست!؟ گروه های تلگرامم که چی بگم درباره شون!؟ شعرم این قدر خوندم همه مضمون هاش رو حفظم دیگه چیز جدیدی نداره!؟ نمی دونم چه کار کنم!؟ حال و حوصله ی نقاشی هم ندارم!؟ ورزشم نمی تونم بکنم!؟ یه زمانی هیچ کاری نکردن رو تمرین می کردم ولی نمیشه مغز من باید مشغول باشه!؟ بچه هم بودم همین جوری بودم تنهایی حوصله م سر می رفت به مامانم می گفتم چه کار کنم؟ دعوام می کرد!؟ الانم شما تو دلتون به من فحش میدید!؟
لطفا دیگه کسی عاشق من نشه اصلا حوصله ی این دیوونه بازیا رو ندارم، این چیزا همه ش دروغه و یه احساس زودگذره، الکیه!؟
برید یکی رو پیدا کنید با همه اخلاق هاتون بسازه من حوصله ندارم با کسی بسازم و بخوام آدم هایی مثل شما رو یه عمر تحمل کنم!؟ مگه چی برام داره، تنهایی کیف دو عالم رو می کنم، من با خودم خوشم اگرم یه روز عاشق بشم عاشق کسی میشم که شبیه خودم باشه، از همه نظر بهم بخوره!؟
بعدنوشت: من سعی کردم مثل بقیه زن ها باشم اما نمی تونم، نمیشه من مدلم این طوریه و اون زن ها هم فکر می کنم از سر اجبار و یا سیاست مدلشون اون طوری هست وگرنه کدوم دیوونه ای می تونه اخلاق گند مرد ایرانی رو تحمل کنه و عاشقشونم باشه!؟