باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

بخشش و رها کردن

امروز در گوگل مونس تنهایی را جستجو می کردم عکس یک خانم را آورد که نسبتا مسن بود ولی آرامشی عمیق در ایشان بود و من کمی شعر مولانا را خواندم و به خودم فکر کردم، احساسم عوض شد دیگر گذشته را و آدم ها را رها کردم، دیگر از رفتارهای خواهر کوچکم ناراحت و عصبانی نیستم کما اینکه چند روز است رفتارش تغییر کرده است و از دست پدر و مادرم عصبانی نیستم، احساس بد نسبت به آدم هایی که از بچگی تا جوانی، آزارم دادند و بدی بهم کردند ندارم من هم رفتار درستی با آن ها نداشتم من حلال می کنم از آن ها هم می خواهم حلال کنند و ببخشندم می خواهم از گذشته سبک شوم و باری بر دوشم نباشد و زندگی جدیدی را شروع کنم، آسیب هایی که دیده بودم برطرف شد و دیگر باید تنها باشم!


بعدنوشت: عجله کردم برای این هنوز آماده نیستم منظورم حلال کردن تمام اونایی که آزارم دادن و بهم بدی کردند، شاید تا چند روز آینده به این درجه برسم!

خداحافظ عشق

من چند باری عاشق شدم و همیشه خودم پشیمان شدم، شاید زمانی ناراحت بودم اما الان خوشحالم، تجربه کسب کردم و آدم ها را شناختم، حال می خواهم پرونده ی گذشته را ببندم برای این می خواهم از تمام عشق هایم بخواهم مرا ببخشند اگر من اون طوری که آن ها می خواستند نبودم و با من به نتیجه نرسیدند، لطفا مرا فراموش کنید من کلا از نوجوانی دو خاله ی مجرد داشتم که آن موقع تحسینشان می کردم که تمام دنیا را گشته بودند و درس خوانده بودند و کار می کردند و آزاد و راحت بودند، بله در ذهن من ازدواج اسارت است و هیچ وقت تن به این اسارت نمی دهم عشق هایی هم که برایم پیش آمد به گمان من از آن طرف بود، فکر کردم طرف واقعا دوستم دارد و بعد فهمیدم نه این طوری ها هم نیست البته این هم گمان بود و من آدم اهل ریسکی نیستم بنابراین گذاشتم و رفتم، حالا هم مرا از فکر و ذهن خود پاک کنید وگرنه مجبورم فحشتان بدهم که از من بدتان بیاید و خودتان فراموشم کنید، پس حلال کنید و خداحافظ من هم حلالتان کردم!

رو به جلو حرکت کردن

بچه ها میگن من خیلی تو گذشته ام، چه گذشته ی خودم، چه گذشته ی تاریخی، خوب دنبال اینم ازش درس بگیرم البته بیشتر حیرت می کنم چه از کارهای خودم، چه از کارهای بقیه!

درسته همه جایزالخطا هستند قصد سرزنش کردن ندارم ولی  بچه ها راست میگن این یاسی که من بهش دچار شدم باعث میشه آینده رو از دست بدم!

واقعیت اینه که هیج برنامه ای واسه آینده ندارم، حتی نمی دونم حالا که اشتباه کردم چطور درستشو یاد بگیرم و عمل کنم!؟

ولی این جمله ی رو به جلو حرکت کردن، خیلی برام جذاب بود، باید پاهامون رو بذاریم روی پله های بالاتر، جرئت کنیم و همت کنیم، نترسیم چی می خواد بشه، مایوس نباشیم، پله های بالاتر تاریخ!


پی نوشت: الان که فکر می کنم می بینم دوست دارم تو گذشته بچرخم، سرگرمیمه فقط باید تعادل ایجاد کنم از آینده غافل نشم!

خواب عاشقانه

خواب عاشقانه دیدم!

من گذشته رو گذاشتم کنار!

الان هم تحت تاثیر خواب قرار نگرفتم!

اما نمی دونم حکمت این خواب ها چیه!

نمی دونم از طرف خداست یا از طرف شیطانه!

یا هیچ کدوم از طرف ناخودآگاه خودمه!

خواب های لذتبخشی هستند!

ای کاش در واقعیت هم این طور می بود!

اما نمی دونم در بیداری یه چیزی بهم میگه این طور نیست!

چای نبات ریختم و هات چاکلت!

دیشب خواب بودم بچه ها پیتزا گرفتند!

برای منم گرفتند!

من فقط امیدوارم کسی رو زجر ندم!

امیدوارم خواب هام فقط آرزوهام باشه!

همین!

روز آرام و شب خوش

امروز کمی مطالعه کردم!

به خودم فکر کردم!

به ته مونده ی گذشته فکر کردم و ازش اومدم بیرون!

قبول کردم ماجراهای گذشته تموم شده!

می خوام دوباره شروع کنم!

یه کتاب پیدا کردم در مورد عزت نفس و دوست داشتن خوده!

فهرستش و مقدمه ش رو خوندم به نظر خوب می رسید!

عصرم نشستم سریال کره ای دیدم!

خیلی بامزه اند!

دوست داشتنیند!

روز آرامی بود!

شب آرامیه!

هوا خنک شده!

شب خوش!