می دانم با حرف های چند وقت اخیرم دل بعضی ها را شکسته ام و بعضی دیگر را هم آزار داده ام نمی خواهم بگویم مرا ببخشید و ازتان دلجویی کنم چون نمی شود و اتفاقیست که افتاده است!
فقط خواستم بگویم من هم انسانم و محدودیت های خودم را دارم و گاهی تحت فشارهای روحی و روانی قرار می گیرم و البته خطا می کنم خطا از من بنده است و خود خدا هم جواب اشتباهاتم را می دهد کما اینکه الان داده است، دیگر چاره ای ندارم و باید صبر کنم و البته تا آن زمان خوبی کنم تا شاید مورد بخشش قرار بگیرم!
من خیلی دلم شکسته از وقتی یادم میاد آدما دلم رو شکستن، اولین نفری که دلم رو شکست مامانم بود، بعدش پسر عمه هام که باهاشون بازی می کردم، بعدش کلاس دوم دبستان یه دختر خانمی دوستم بود که الکی باهام قهر کرد و رفت دوست یکی دیگه شد یادمه حتی گریه م گرفت اما به گریه م توجه نکرد! منم دیگه از اون موقع به کسی دل نبستم تا اینکه ارشد بودم و یه ماجرایی پیش اومد و یه خوابی دیدم و باز دل بستم اما این بار دلم رو به قول مشهدی ها پول پول کردند یعنی شیشه خرده شد، خون شد، دیگه از اون موقع دل ندارم!
بچه که بودم یادمه تو شعرا خوندم خدا خریدار دل های شکسته است، برام یه التیام بود، باعث نزدیکیم به خدا شد، به جای آدما به خدا دل بستم اما اونم پدرم رو در آورد هر سری سر راه رسیدن بهش یه داستان جدید درست می کنه دیگه خسته شدم باو ، چه خبرته، چقدر گرونی!؟
سلام به دنبال کنندگان عزیزم
لطفا به من بگویید چه چیز یا چه کسی با چه رفتاری باعث آزار و ناراحتی شما می شود؟
دیروز مطلبی از یکی از دوستان خواندم که می گفت دلش دیگر آن صافی سابق را با آدم ها ندارد!؟
من هم سالها پیش دلشکستگی هایی برایم به وقوع پیوست می خواهم ببینم چرا و چگونه این اتفاق در بین ما می افتد و در ضمن شاید بتوانم مرهمی بر دلتان بگذارم!
ممنونم