باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

چرا دنیا این طوریه؟!

چرا دنیا این طوریه؟!

چرا آدم ها نمی تونن با صلح و صفا کنار هم زندگی کنند!؟

چرا آدم ها میان هم رو خراب کنند یا نابود کنند؟!

هیچی هم نمی تونی بهشون بگی!؟

تا میای جبران کنی میگن گناهه!؟

بابا این قدر گناه دیگرون در حق ما کردن هیچیشون نشد ولی تا ما یه قدم بر می داریم میگن گناهه!؟

تازه یه جا نوشته سرد رفتار کردن با مردم و روی گردوندن هم گناهه، اصلا شاید دل طرف بشکنه!؟

مسخره کردن و تحقیر کردن گناهه!؟

خوب یکی وقتی هی مسخره ت می کنه باید ساکت بشینی؟!

تا کی تحمل؟! تا کی سکوت؟!

دلم شکسته، نمی دونم از کی یا چی!؟

از این روزگار!؟ از این مردم!؟

یه زمانی میگفتم هر کس هر کار می کنه داره شخصیت خودش رو ارائه میده!؟

اما کی برای شخصیت احترام قائله؟!

بی شخصیت ترین افراد اما زورگوترین احترامشون از همه بیشتره!؟

اصلا با شخصیت باشی میگن احمقه!؟

زرنگ کسیه که بزن در روست، زیر و رو می کشه!؟

به خدا خسته شدم!؟

با آدما خوبی اذیتت می کنن، جبران می کنی دشمنت میشن!؟

کاریشون نداری هی میان سیخت می کنند!؟

ای بابا شما چتونه!؟

چی کار به من بیچاره دارید؟! :/

زورم نمیرسه خودم رو درست راه ببرم می خوام دنیا رو درست کنم؟!

زهی خیال باطل!؟

من کلاه خودم رو در این روزگار وانفسا بچسبم بسه!؟

رفتار خودم رو درست کنم بسه!؟

دلم تنگته

پس چرا نمی آیی؟! من دلم تنگته!؟

اگر نمی خواهی بیایی چرا هر شب خوابت را می بینم؟!

دیشبم باز در خوابم بودی، یک آقای دیگرم بود، بینمان را می خواست فاصله بیندازد!؟

نمی دانم شاید خواب هایم کلا شیطانی شدند، همه ش امتحان هست!؟ چه امتحان سختی!؟

من که تسلیم عشق شدم ولی هنوز تاریکم حتما تو از دستم ناراحتی!؟ نمی خواهی برگردی!؟ دیگر دیر شده!؟

من قلبت را شکستم!؟ دانه دانه کردم!؟ نمی توانم درستش کنم نه؟!

عشق سابق

می دونید الان عذاب وجدان دارم که چرا با بی احترامی و عصبانیت با عشق سابقم حرف زدم البته بعضی وقت ها هم میگم خوب کردم بهش فلان چیز رو گفتم!؟

نمی دونم ما چرا نمی تونیم یه رابطه رو درست تموم کنیم بعدشم پشت سر طرف غیبتش رو می کنیم!؟ الکی الکی عاشق میشیم و الکی الکی عشق هامون به نفرت تبدیل میشه!؟

واقعا من باید چی بگم!؟ من الان 37 سالمه و هنوز تو مشکل ارتباطی که از بچگی داشتم موندم!؟ خیلی زشته!؟

هی! از همین جا ازش عذر می خوام اگه می خونه!؟ اگه می خونی ببخش که قدر محبت هات رو ندونستم!؟ من در حد و توانم  نبود جبرانشون کنم و این همه محبت برام زیاد بود!؟ اگه دلت شکسته شد من عمدی نداشتم گوی بلورین بود و دست های بی نوای من نمی تونست نگهش داره، شایدم بلد نبودم!؟ آخه من خوردم زمین و مغزم جا به جا شده!؟ واقعا میگم!؟


بعدنوشت: اون تله پاتیه باز فعال شده نمی دونم چقدرش مال ذهن خودم هست چقدرش از طرف مقابل اما دعوتم می کنه که دوباره عشق رو آغاز کنم و خوب من نمی خوام و هی اون اصرار می کنه و لاجرم من ناچارم عصبانی بشم و از خودم برونمش!؟ خوب واقعیت اینه که کسی که میره حتما یه چیزی دیده که خوشش نمیاد و می دونه قابل تغییر نیست وگرنه اگر همه چیز گل و بلبل بود نمی رفت!؟


بعدنوشت بعدی: دلم همین الان زخم خورد حس می کنم یه جلادم!؟ خوب من چی کار کنم!؟ در یک جایی گیر کردم که هر کار می کنم غلطه!؟


بعدنوشت بعد بعدی: دیگه خوابم نمیبره اعصاب یک نفر رو داغون کردم مگه خودم می تونم راحت بخوابم!؟ من دیگه دهنم رو می بندم هر چی بگم بدتر میشه!؟


فردا نوشت: خوب تله پاتیش میگه که از من متنفر شده و خیلی عصبانیه!؟ حالا مگه من چی گفتم!؟ من راستش رو گفتم اما اگر دروغ می گفتم و سرش بازی در می آوردم مطمئن باشید الان بیشتر بهم علاقمند بود!؟ اینکه زن ها میگن مردها خرن یعنی این!؟ در واقع خودخواه و خودشیفته ان و نمی تونن تحمل کنن یه زن خلاف حرفشون رو بزنه!؟ دوستی هاشونم دروغه، خودشون و غرور لعنتیشون رو از هر چیزی بیشتر دوست دارند!؟


فردا نوشت بعدی: اولش اون تله پاتی داشت فحشم میداد حالا گریه ش گرفته!؟ خوب تقصیر خودته عاشق یه سنگدل شدی!؟ تازه من یه دیوار سنگی تو دلم دارم!؟ از شما چه پنهون خودمم توش گیر کردم!؟ نمی خوامش ولی نمی دونم چه جوری خرابش کنم یا پاکش کنم یا هر چی!؟


فردا نوشت بعد بعدی: این تله پاتیه چند وقت بود نبود فکر کردم بی خیال شده، من اشتباه کردم عذرخواهی کردم در چیزی که تموم شده بود رو باز کردم!؟ اه میای یه کاری بکنی بهتر بشه بدتر میشه!؟ چرا این جوریه!؟


فردا نوشت بعد بعد بعدی: واقعا این چیزی که بین ما بود هوا بود عشق نبود که هر کدوممون هم به فکر خودمون بودیم!؟ عشق فداکاری می خواد خیلی چیزهای دیگه می خواد!؟ ما دو تا آدم تنها و زخم خورده ایم اگر می تونستیم هم رو شفا بدیم خوب بود ولی نتونستیم بلکه حال همو بدترم کردیم!؟ حالا هم بهتره همو ببخشیم و بی خیال بشیم!؟ شما که محبوب دل ها هستی برات جفت مناسب زیاده منم می خوام تنها باشم حداقل یه مدت!؟

غمی تلخ

از دیروز بعد از ظهر، غمی تلخ مرا فرا گرفته است! دیگر تمام شد قلبم هم یک جور دیگر است که قابل وصف نیست!

از بامداد دارد اینجا یک باران قشنگ می آید آسمان هم مثل من دلش گرفته است!؟

فعلا حالم خوب نیست می خوام تو سکوت و تنهایی خودم باشم!


بعدنوشت: بهتر شدم ولی این غم همیشه با من می مونه، دلم شکسته اما مثل دلشکستگی های گذشته نیست، هم شکسته هم نشکسته!؟

این عشق

این عشق یه کاری باهام کرد که از همه چیز زده شدم، از خود عشق، از خدا، از آدما، خدا هم دیگه من رو نمی خواد چون تکلیفم با خودم مشخص نیست، یه روز این سو، یه روز آن سو!؟

دیگه حوصله ی نفرت داشتن از چیزی هم ندارم فقط می خوام بمیرم و از این حال دربیام!؟ 

نمی دونم چرا خوابشو می بینم؟! جدیدا بیشترم شده!؟ ولی در بیداری بر عکسم ازش خوشم نمیاد تازه دیگه به نظرم آشنا نیست!؟

تازه من تمام پل های پشت سرم رو خراب کردم و یه چیزایی بهش گفتم که ازم متنفر بشه و واقعا دلش بشکنه چون هیچ کارش نکرده بودم الکی می گفت دلم شکسته پس منم شستمش و پهنش کردم!؟

از هر چی آهنگم هست دیگه بدم میاد، هی همه ی آهنگا رو دانلود می کنم هی می بینم از همه بدم میاد پاکشون می کنم!؟

من همیشه تو تنهاییام آهنگ گوش می کردم حالا نمی دونم چه کار کنم!؟

فیلم و سریال که چرت و پرته، آهنگم که بدم میاد، حوصله ی کتابم ندارم، می مونه این فضای مجازی که مغزم رو می خوره!؟ تازه چند روزه افتادم به خوردن، هر چی شکلات می خورم سیر نمیشم!؟