باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

روان رنجوری

کتاب روانشناسی کارن هورنای رو که می خوندم می گفت اون هایی که عزلت طلب هستند از بچگی فکر می کنند با محبت کردن میشه رفتار دیگران رو تغییر بدن دقیقا مثالش هم اون کشیش تو داستان ویکتور هوگو هست که ژان وال ژان رو متحول کرد دقیقا منم از بچگی تحت تاثیر این داستان بودم!

برای همین دیگه دست از این شیوه برداشتم و حقیقت رو در مورد آدم ها گفتم منتها ایرانیا یه جورین که هر کی بهشون راست بگه رم می کنن برای همین دیگه نمی خوام راستشو بگم!؟ اصلا نمی خوام هیچی بگم برای خودم دردسر درست کنم!؟

حالا برای بعضی از بزرگان هم همین استدلال کارن هورنای رو میشه گفت اما اگر بخوام من که صاحب نظر روانشناسی نیستم در مورد روان آن ها حرف بزنم حرفم رو کسی قبول نمی کنه بنابراین در اون مورد اظهار نظر نمی کنم!؟

کارن هورنای

چند روز است به واسطه ی یکی از دوستانم با روانکاوی به نام کارن هورنای آشنا شدم، امروز کمی با دوستم در موردش گفتگو کردیم و سر شب من چند تا مقاله در مورد نظریات این خانم را خواندم خیلی به نظرم درست هست!

خلاصه اش این است که به خاطر سرزنش و تحقیر و تنبیه در کودکی در بسیاری از افراد اضطراب، خودخواهی و نفرت به وجود می آید به این آدم ها می گویند روان رنجور یا عصبی و آدم ها سه دسته ی مهرطلب، برتری طلب و عزلت طلب می شوند که البته من سه تاش هستم اما انگار یکیش غالب می شود و دیگر این که این نیازهای عصبیت آدمیست که ناخودآگاه او را هدایت می کند!

چیزی که جالب هست این هست که می گوید عصبی ها اضطراب دارند و خودخواه هستند آیا من واقعا خودخواه هستم؟! من که خیلی در زندگیم گذشتم و فداکاری کردم!؟ واقعا چند وقت بود فهمیده بودم روی بخشی از خودم کورم و انگار واقعا کورم!؟ نمی دانم چطور خودم را جامع و کامل ببینم!؟

لینک مقالاتhttps://www.google.com/search?q=عصبیت+از+نظر+کارن+هورنای+چیست&oq=عصبیت+از+نظر+کارن+هورنای+چیست&aqs=chrome..69i57.14325j0j7&client=ms-android-samsung&sourceid=chrome-mobile&ie=UTF-8