باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

او یار بی کسان است!

گاهی به هر دری که می زنی نمی شود که نمی شود!
هیچکس به داد انسان نمی رسد!
هیچکس توجهی به درد و رنجت ندارد!
آنگاه چه باید کرد؟!
آنگاه است که از بن جان چیزی به تو می گوید قدرتی مافوق را صدا بزن!
گویی می دانی کیست!
او در آسمان است!
او در زمین است!
او در قلب من و توست!
اگر نگاهی به ما بیندازد دیگر مشکلات حل است!
اما گاهی من ناامیدم!
گاهی سر لج هستم!
گاهی خشمگینم و قهرم!
چه چیز دوباره می تواند مرا متصل کند؟!
من گناهکارم مگر می شود مرا ببخشد؟!
خدا به ما نگاه هم نمی کند!
خدا ما را از یاد برده است!
این ها فکرهای من است که مرا ناامید می کند!
اما شاید کارهایم گره خورده است و از تمام عالم و آدم ناامیدم کرده است که رو سوی او کنم؟!
هر روز یک فرصت دوباره است!
برای بازگشت!
برای تجدید میثاق!
ما همه قبل از دنیا آمدن با خدا عهد بستیم!
سقوط کردیم که صعود کنیم!
عهدت را به یاد آر!
مسلمان شو!
او می شنود!
او اجابت می کند!
او بخشاینده ی مهربان است!
او یار بی کسان است!

#ماهش

باریدن باران

امروز که نوشتم باران بارید

چند روز پیش هم دو مرتبه شروع کردم به نوشتن باران بارید

آن شب در کوهسنگی که عهد بستم هم باران بارید

هر موقع می آمدم بروم دنبال زندگی خودم یک جایی کلمه عهد یا قول یا نذر را دیدم.

به نظر من این ها همه نشانه است

من به فال نیک می گیرمشان

اما باید شیوه ی قدیمی را کنار بگذارم و شیوه ی جدیدی برای مبارزه پیدا کنم.

تا الان که بخت با ما یار بوده است خودم هم فکر نمی کردم این گونه شود اما خداوند یاری رسان است اولیای طاغوت را به سزای اعمالشان می رساند.