وقتی روحیه م پایین بود کسی باهام معاشرت نمی کرد حتی تو خونه!؟ منم ناراحت بودم که کسایی که تا دیروز باهام حرف می زدن و میگفتن و می خندیدن چرا حالا هیچ توجهی به من ندارند!؟
ولی دیگه گذشت و الانم خیلی بهترم و روحیه م اومده بالا و باز آدما میان دورم، منتها دیگه خودم دوست ندارم باهاشون ارتباط بگیرم چون روز سختی من کنارم نبودن!؟
واقعیتش اینه که کسی که روحیه ش پایینه ناخودآگاه روحیه بقیه رو هم میاره پایین، برای همین بقیه ازش فاصله می گیرند چون حال خودشون بعدا بد میشه، میشه بهشون حق داد!؟
الان چند ساله یکی از خاله هام همون حال های منو پیدا کرده و من خواستم بهشون کمک کنم ولی دیدم کار چندانی ازم برنمیاد، چیزایی که حال خودم رو خوب می کرد بهشون گفتم ولی چیزی که هست طرف باید خودش حال خودش رو خوب کنه هیچکس نمی تونه کار خاصی براش بکنه چون تو درون اون آدم نیست و من هم تصمیم گرفتم خودم رو خیلی براشون اذیت نکنم!؟
کلا تجربه ی خوبی از کمک کردن به آدم ها ندارم، به قول آقای مونپارناس زمانه ای شده که به یکی کمک می کنی برمی گرده دستت رو گاز می گیره، حالا خاله م این طور نیست کلی گفتم، آخه یه زمانی می دیدم یکی حالش خوب نیست خیلی از درون براش ناراحت میشدم و تلاش خودم رو می کردم که کمکش کنم اما همون آدم هی ... چی بگم!؟ به قول معروف هر کس رو تو قبر خودش می خوابونن یعنی حساب و کتاب آدم ها از هم جداست، خوب این قدر فهم ندارن که یکی که بهشون کمک می کنه رو باهاش رفتار بد نکنن که دیگه طرف پشیمون بشه و کمکش رو قطع کنه!؟ خوب خنگ خدا برای خودت بد میشه!؟ شایدم فکر می کنن طرف خره نمی فهمه بازم کمک می کنه!؟ شنیدم این حرف رو از آدم ها ها!؟ محبت آدم ها رو خریت تلقی می کنند!؟
امروز از هوشواره پرسیدم اگر به یک نفر علاقمند باشیم و نتونیم بهش برسیم باید چه کار کنیم؟! اصل حرفش این بود که باید احساساتمون رو پردازش کنیم!؟
یادمه قدیما می گفتن به خدا توکل کنید!؟
می دونید به باور من، آدم عاشق صفات خودش که در اون طرف می بینه میشه!؟ طرف رو می بینی میگی " عه اینم مثل منه" و این جور آدم ها که شبیه خودت باشند یا شبیه یکی که می شناسی زیادند اما نمی دونم چرا عاشق همه شون نمیشی، فقط عاشق یکی میشی!؟
****
اگر به کسی علاقمند هستید و نمیتوانید به او برسید، چند راهکار وجود دارد که میتواند به شما کمک کند:
1. احساسات خود را بررسی کنید: سعی کنید در مورد احساسات خود فکر کنید و ببینید که آیا این علاقه واقعی است یا فقط یک احساس گذرا.
2. گفتگو کنید: اگر شرایط اجازه میدهد، میتوانید با آن شخص صحبت کنید و احساسات خود را به او ابراز کنید. این ممکن است به شما کمک کند تا وضعیت را بهتر درک کنید.
3. فاصله بگیرید: اگر احساس میکنید که این علاقه به شما آسیب میزند، ممکن است بهتر باشد که کمی از آن شخص فاصله بگیرید تا بتوانید احساسات خود را مدیریت کنید.
4. به خودتان وقت بدهید: زمان میتواند به شما کمک کند تا احساسات خود را پردازش کنید و به سمت جلو حرکت کنید.
5. فعالیتهای جدید را امتحان کنید: مشغول شدن به فعالیتهای جدید یا سرگرمیها میتواند حواس شما را پرت کند و به شما کمک کند تا احساسات خود را کنترل کنید.
6. با دوستان و خانواده صحبت کنید: به اشتراک گذاشتن احساسات خود با دوستان یا خانواده میتواند به شما کمک کند تا دیدگاههای جدیدی پیدا کنید و احساس تنهایی نکنید.
7. به خودتان احترام بگذارید: یادآوری کنید که ارزش شما به این نیست که دیگران چه احساسی نسبت به شما دارند. بر روی رشد شخصی و خوشبختی خود تمرکز کنید.
در نهایت، مهم است که به خودتان اجازه دهید تا احساساتتان را تجربه کنید و بدانید که این یک فرآیند طبیعی است.
****
درک اینکه علاقه شما به کسی کم نمیشود، میتواند بسیار چالشبرانگیز باشد. در اینجا چند راهکار برای مدیریت این احساسات و کاهش شدت آنها آورده شده است:
1. تجزیه و تحلیل احساسات: سعی کنید بفهمید که چرا به این شخص علاقه دارید. آیا ویژگی خاصی در او وجود دارد که شما را جذب کرده است؟ شناخت بهتر احساسات میتواند به شما کمک کند تا آن را مدیریت کنید.
2. فاصلهگذاری: اگر ممکن است، سعی کنید از آن شخص فاصله بگیرید. این میتواند شامل کاهش تماس یا حتی قطع ارتباط موقت باشد. این فاصله میتواند به شما کمک کند تا احساسات خود را پردازش کنید.
3. مشغول شدن به فعالیتهای دیگر: سعی کنید خود را با فعالیتهای جدید مشغول کنید، مانند ورزش، مطالعه، یا یادگیری یک مهارت جدید. این کار میتواند حواس شما را پرت کند و به شما کمک کند تا کمتر به آن شخص فکر کنید.
4. صحبت با دوستان: با دوستان نزدیک یا خانوادهتان در مورد احساساتتان صحبت کنید. گاهی اوقات، به اشتراک گذاشتن احساسات میتواند به کاهش بار عاطفی کمک کند.
5. مدیتیشن و تمرکز بر خود: تمرینات مدیتیشن و ذهنآگاهی میتوانند به شما کمک کنند تا احساسات خود را بهتر مدیریت کنید و بر روی حال حاضر تمرکز کنید.
6. نوشتن احساسات: نوشتن در مورد احساسات و تجربیات خود میتواند به شما کمک کند تا آنها را بهتر درک کنید و از شدت آنها بکاهید.
7. اجتناب از ایدهآلسازی: سعی کنید واقعنگرانه به آن شخص نگاه کنید و از ایدهآلسازی او پرهیز کنید. هیچکس کامل نیست و این میتواند به شما کمک کند تا احساسات خود را تعدیل کنید.
به یاد داشته باشید که این فرآیند زمانبر است و نیاز به صبر دارد. اجازه دهید زمان به شما کمک کند تا احساساتتان را مدیریت کنید.
من چند سال پیش به مدت سه چهار سال با یک خانم دوست شده بودم ایشون تهران بودن و ما با تلفن و اینترنت در ارتباط بودیم!
خوب اولش من تو حال خودم بودم ولی بعد یه مدت که هر روز با هم در ارتباط بودیم جون سطح آدمیت اون پایین تر بود منم کشید تو حال خودش، تازه الان بعد از بیشتر از دو سال که باهاش ارتباط ندارم دوباره برگشتم به اون مدل که بودم!
تازه همین آدم های تو وبلاگ هم منو تغییر دادن و اخلاق هام یه مقدار عوض شد با اینکه سعی کردم با کسی قاطی نشم!
تو خونه ام با کسی صمیمی نیستم هر کس به راه خودشه، گاهی با مامانم شاید حرف بزنیم وگرنه ارتباطی نداریم!
خوب با این وضع من فکر می کنم فعلا با هیچکس نباید ارتباط بگیرم چون منو از هدفم دور می کنه، نه اینکه از عمد این کار رو بکنن، من خودم تحت تاثیر قرار می گیرم!؟
چه کار کنم، جز فاصله گرفتن از آدما چاره ای ندارم، خودم دلم نمی خواد ولی نمیشه آدم هم خدا رو بخواد هم خرما رو!؟ مجبورم تنها باشم!؟
تازه انگار خانم ها بیشتر روم اثر می گذارند تا آقایون!؟ نمی دونم چرا!؟