باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

ناراحتم و پشیمون

امروز خاله م روی گروه خانواده مامانم یه چیزی گفت که لج منو دربیاره منم اون و تمام خانواده ی مامانم رو شستم و پهن کردم بعدم لفت دادم از گروه!

اولش خیلی حس خوبی داشتم که جوابشو دادم آخه از بچگی به ما گفتن جواب ندین منم بچه ی خوب جواب هیشکی رو نمی دادم و فکر کنم همینم افسرده ام کرده بود چون خودخوری می کردم ولی حالا هم که جواب دادم الان احساس پشیمونی دارم، فکر می کنم خدا از دستم ناراحته یا گناه به گردنمه یا خدا مجازاتم می کنه اما اون بود که شروع کرد یک کاره برگشته زر میزنه، اصلا نمی دونم مشکلش با من چیه؟! چند ساله باهام چپ افتاده قبلا هم روی گروه ها باهاش دعوام شده و می دونم الان برم ازش عذرخواهی کنم بر می گرده کلی حرف بارم می کنه کلی منت می زاره! پس این کار رو نمی کنم!

می دونید من دقت کردم بعضی گناه ها رو آدم مثل آب خوردن انجام میده و ککشم نمی گزه!؟ اما بعضی گناه ها هست که شاید اصلا گناهم نباشه حق داشته باشی ولی از اول احساس گناه در رابطه باهاش بهت دادن و آدم این جوری میشه!؟

خلاصه که اینو نوشتم هم تخلیه بشم هم کشف کنم چی درونمه که این طور میشم؟! همه ش تربیته و وجدان اجدادی و البته فشاری که رو زن ها و دخترها میاره جامعه!؟


بعدنوشت: پست قبل در مورد من های آزرده ام نوشتم واقعیت این است که از همان بچگی بیشتر خانواده ی مادرم با حرف هایشان من را آزار می دادند و هنوز هم این عادت را دارند و من هم همیشه به خنده در می کردم اما روح و روانم را خراش می دادند به نظرم لازم بود برای یک بار جلوشون دربیام تا حد و حدودشون رو بفهمند، من دیگه طاقت آزار بیشتر نداره روانم!


بعدنوشت بعدی: مثل اینکه آزرده کردن با زبان در همه خانواده های ایرانی هست و چیز معمولیه متاسفانه، فقط من بودم که زبانم رو حفظ می کردم که از وقتی با اون دوستم ازش گفته بودم دوست شدم منم شروع کردم به آزار رسوندن به آدم ها از یه نظر خوبه دیگه خودخوری نمی کنی ولی از یه نظرهایی بده مثلا من همیشه مورچه ها رو دوست داشتم الان می بینمشون میان دور و برم می کشمشون انگار خودخواه تر و یه مدل بی اعصاب شدم و دل نرمم رو از دست دادم فکرم نمی کنم برگرده!

ناهماهنگی شناختی

امروز داشتم کانال های ماهواره را می گشتم با شبکه ی جالبی روبرو شدم شبکه ی آینه ( Ayeneh ) برنامه در مورد مهارت فکر کردن بود مدرسش آقای دکتر محمد باقر باقری است مبحث امروز برنامه در مورد ناهماهنگی شناختی بود.

ناهماهنگی شناختی یعنی من باور یا عقیده ای دارم اما محیط یا شرایط فردی خودم به گونه ای هست که خلاف آن عمل می کنم مثلا من عقایدی از نوجوانی داشتم به خاطر شرایط جامعه مجبور بودم پنهانشان کنم یا مثلا من می دانم شکلات و غذاهای شیرین مرا چاق می کند اما باز هم این غذاها را می خورم و خودم را توجیه می کنم و ... در عین حال احساس گناه هم دارم.

متاسفانه این مشکل در جامعه ی بسته ی ما بسیار زیاد است و راه برطرف کردن آن را هم سازگاری عنوان می کنند که به نظر من بدترین کار است من هیچ وقت عقایدم را با جامعه ای که در حال غرق شدن است سازگار نمی کنم چون من هم غرق می شوم!؟

چند لینک می گذارم تا بهتر با این موضوع آشنا شوید خوشحالم یک شبکه ی خوب پیدا کردم دیگر هر وقت بخواهم تلویزیون نگاه کنم می دانم کدام کانال را نگاه کنم کانال آینه.

ناهماهنگی شناختی - راه های کاهش آنhttps://honarehzendegi.com/fa/Cognitive-mismatch-in-psychology

ناهماهنگی شناختی چیست؟https://behtarin.life/what-is-cognitive-dissonance/amp/

ناهماهنگی شناختیhttps://motamem.org/%D8%AA%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D8%B6-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C-%D8%AA%D8%B5%D9%85%DB%8C%D9%85-%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C/

خوب بودن

من انتخاب کردم خوب باشم این به خاطر خودم است کاملا خودخواهانه و خویشتن دوستانه است!

 از اینکه چون خوبم بدی می بینم ناراحت نیستم شاید رنجش هایی دارم اما این باعث این نمی شود شیوه ام را عوض کنم!

من شب ها راحت می خوابم از درون احساس آرامش دارم احساس گناهم کم است خنکای درونم را احساس می کنم!

نمی گویم امیال بد ندارم اما از آن ها تا جای ممکن استفاده نمی کنم مثل همه ی آدم ها وسوسه می شوم و خطاهم می کنم اما زود پشیمان می شوم و دیگر به آن ادامه نمی دهم.

از پیج های اینستاگرامی که مدام از خوبی خودشان و جفاهای دیگران می گویند خسته شده ام اگر واقعا خوبی این قدر شوآف ندارد!

شاید زیادی خوب هستم و این در باور بعضی آدم ها نمی گنجد خوب این مشکل آنهاست همانکه هستم، هستم آن هم فقط به خاطر خودم!