می خواستم از تمام کسانی که این چند سال حمایتم کردند تشکر کنم، اون هایی که ازشون نخواستم اما همه ش بهم لطف کردند هر کاری از دستشون بر می اومد کردند!
من نمی تونم به آدم ها نزدیک بشم و بهشون اعتماد کنم برای همین به هیچکس نزدیک نشدم اگر نزدیک بشم چون فکرهای هذیانی بهم دست میده چیزایی میگم که اون طرف رو ناراحت می کنه یا بهش ضربه می زنه البته اون فکرا از نظر خودم واقعی میاد و روشون مطمئنم اما دیگران میگن اشتباه می کنی!
به هر حال ممنونم که هوای من رو داشتید و داوطلبانه کمکم کردید اگرم حرف های نامربوط بهتون زدم یا برای اینکه رابطه ی نزدیک باهاتون نگرفتم عذر می خوام!
من لطف و محبت شما رو به پای خدا نوشتم خدا به وسیله ی شما با من حرف می زد! پایدار باشید!
روز یادآوری حمایت از کودکان کار است!
با خودم فکر کردم اگر جای یکی از این بچه ها بودم چه میشد؟!
آن موقع چقدر خشمگین بودم!؟
فکر کن از بچگی توی خیابون ها ویلون باشی!؟
با هر کس و ناکسی هم برخورد داشته باشی!؟
هزار تا بلا سرت بیاد، هی کتک بخوری، باید کتک زدن رو هم یاد بگیری!؟
هیچ وقت نتونی درس بخونی!
اصلا کسی بهت اهمیت نده!؟
اون موقع چه احساسی داری؟!
شاید خیلی چیزهای دیگه هم باشه که من ازش بی خبرم!
ولی این بچه ها تو محیط هایی بزرگ میشن که واقعا آلوده است!؟
با فرهنگی که شاید اصلا نشه اسمش رو گذاشت فرهنگ!؟
در مقایسه با این افراد من خیلی خوشبخت بودم!
درسته خاطرات ناخوشایند داشتم اما دیگه فراموشم شده!
هر کسی تو زندگیش سختی داره!؟
بعضی ها بلاها و سختی ها از پا درشون میاره!؟
ولی واسه من درس زندگی بوده و بزرگم کرده!؟
دیگه ناراحت از گذشته نیستم!؟
یوسفم برادراش انداختنش تو چاه، بعد غلام شد بعد زندانی شد کلی بلا سرش اومد تا آخرش رستگار شد!؟
هر کسی رو نگاه کنی زندگیش بالا و پایین داره!؟
زندگی هیچ کس یه خط صاف نیست یا همیشه در اوج نیست!؟
شاید من خیلی رویایی بودم و البته آرمان گرا!؟
گذشته درگذشته، ازش باید بیام بیرون!؟
زندگی خیلی خوشی ها برام داشته اما ذهن من اون ها رو عادی می بینه!؟
شایدم حرص میزنه برای خوشی های بیشتر!؟
و ناخوشی ها رو از خودم می رونم!؟
یه خاطره ی بد رو تو ذهنم بزرگش می کنم!؟
به قول مولانا باید خشم و کینه و کبر و حسد و حرص و طمع رو بریزم دور!؟
حداقل هوشیار باشم کی اینا فعال میشند و درگیرشون نشم!؟
من خیلی ساده این چیزها رو گرفته بودم!؟
در صورتیکه به هزار شکل خودشون درمیارن و فریبت میدن!؟
خودشون زیبا و منطقی جلوه میدن!؟
اصلا نمی فهمی که چیه!؟
امروز یه چیزی خوندم میگفت مردم دنیای مدرن خودپسند هستند اصلا یکی از نشانه های دنیای مدرن هست!؟
اصلا همین حمایت از کودکان کار رو از روی همین خودپسندی انجام میدیم!؟
چون تبلیغ میشه که کار خوبیه و من می خوام کار خوب کنم انجامش میدم!؟
دیگه گرفتاریم به جای درمان خودپسندی و چیزهای دیگه فرهنگسازی می کنن یا جریمه می کنن یا کارهای دیگه!؟
من فهمیدم بسیاری از مشکلات من از مجبور کردن خودم یا لجبازی با کودک درون خودم ایجاد شده است!
نمی دانم این کودک درون ساز و کارش چگونه است اما خیلی قدرتمند است و ناراحت بودن خود را به شکل بیماری هایی که دارو رویشان اثر ندارد نشان می دهد.
کتاب های خودیاری برای بهبود کودک درونم خوانده ام اما انگار کافی نبوده است باید خیلی صبر و مهر و حمایت به کودک درونم بدهم چیزی که در کودکی از من دریغ شده است!
دیروز مادرم می گفت دوران فرزندسالاری شده است گفتم اگر فرزندسالاریست چرا تمام فرزندان حالا که بزرگ شده اند این طوری شده اند!؟