باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

خطاب به خدمتگزاران مردم

چندی پیش نوشته ای می خواندم میگفت اگر مردم را به طرف کاری یا خدا دعوت کردی و موفق نشدی و عصبانی شدی این نشان می دهد این کار را برای نفس خودت کردی نه خدا، نه خدمت!

در کل بسیار ظریف است و اگر بخواهی خدمتگزار جامعه باشی باید از خیلی چیزها بگذری و کار هر کسی نیست و هر کس ادعایش را کرد از او آزمایش گرفته می شود تا دید چقدر در نیت خود صادق است و آیا انگیزه های دیگر دارد یا خیر!

یک چیز دیگر هم که از یک سخنرانی یاد گرفتم این بود وقتی شاگردی نمی تواند بخواند معلمش اگر کتکش بزند فایده ای ندارد ایراد کار را باید در معلمی خودش پیدا کند که شاگرد را نتوانسته درست آموزش دهد و اینکه اگر برای رسیدن به هدف و خیر جمعی بیایی و حق دیگران را زیر پا بگذاری به خیر جمعی نمی رسی چون ظلم کردی حالا خواسته یا ناخواسته، برای این می گویم کار بسیار ظریفی هست!

این هم به مناسبت روز زرتشت که خدمتگزار جامعه بود و آیینی پایه ریزی کرد که هنوز پابرجاست و آن قدر ساده حرف زده است که همه می توانند آن را فرا بگیرند، پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک، سپاس!

به خاطر اشتباهات دیگران مانع رشد خودت نشو !


روزی شیوانا از شاگردانش در مورد شاگردی که مدت‌ها بود به کلاس نیامده بود سوال کرد.

شاگردان گفتند که او به کوه مجاور پناه برده و دارد تمرینات را در انزوا و تنهایی انجام می‌دهد چون هر کاری می‌کند روابطش با دیگران به سرحد مطلوبی که می‌خواهد، نمی‌رسد و او نمی‌داند که چکار باید بکند.

پس شیوانا به همراه تعدادی از شاگردان به سراغ او در کوه رفتند و دیدند که به تنهایی روزگار می‌گذراند. شاگرد تنها منزوی پریشان و ژولیده شده بود و به تنهایی یک زندگی بی چالش را می‌گذراند .

پس از دیدنشان خیلی خوشحال شد و وقتی علت را از او جویا شدند گفت: " این جوری بهتر است لااقل آرام هستم و دیگر از دیدن این همه دروغ و دغل و فریب کاری و عدم عمل کردن به حرف‌های آدم‌های پر وعده و وعید به تنگ نمی‌آیم."

#شیوانا_از_او_پرسید: " آیا در این مدت رشدی هم داشته‌ای؟ " گفت:" نه "

#شیوانا_گفت: " اگر یک رزمی کار در مواجه با حریف خود قرار نگیرد چگونه رزمی کار باقی بماند و یا به مرحله بالاتر رشدی خود برسد. به همین کوهی که در پناهش آرام گرفته‌ای نگاه کن که چگونه باد و باران و برف و همه چیز را دوام می‌آورد و تو در کنار آن آرام گرفته‌ای...

اگر می‌خواهی قوت و قدرت کوه درون‌ات آشکار شود باید از حضور در جامعه و رو در رویی هراس به دل راه ندهی. "شاگرد به چشمان شیوانا خیره شد و به فکر فرو رفت.

#داستان‌های_شیوانا

داستان کوتاه استاد و شاگرد زیرک

استاد دانشگاه با این سوال شاگردانش را به یک چالش ذهنی کشاند:آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟
شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:بله او خلق کرد
استاد پرسید:آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟
شاگرد پاسخ داد:بله, آقا
استاد گفت:اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر صفات ماست , خدا نیز شیطان است!
شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.
شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت:استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟
استاد پاسخ داد:البته
شاگرد ایستاد و پرسید:استاد, سرما وجود دارد؟
استاد پاسخ داد:این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟
شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند.
مرد جوان گفت:در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (۴۶۰- F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد.شاگرد ادامه داد:استاد تاریکی وجود دارد؟
استاد پاسخ داد:البته که وجود دارد
شاگرد گفت:دوباره اشتباه کردید آقا! تاریکی هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد.
در آخر مرد جوان از استاد پرسید:آقا، شیطان وجود دارد؟
زیاد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد:البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست.
و آن شاگرد پاسخ داد: شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکی که در نبود نور می آید.
نام مرد جوان یا آن شاگرد تیز هوش چیزی نبود جز ، آلبرت انیشتین !