باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

انسانیت

جدیدا علاقه به مبحث انسانیت خیلی زیاد شده است می گویند انسانیت از دین و مذهب بالاتر است!

می خواهم بیشتر در موردش تحقیق کنم و بنویسم از نظر من انسانیت از دین خارج نیست!

حال برسیم به یک نکته هایی که تا به حال فهمیده ام!

قدیم ها انسان ها آموزش ندیده بودند و ذهن فعال نداشتند انسان ها روان انسانی را نمی شناختنند! تنبیه ها بدنی بود اما الان روانیست!؟

مثلا می گویند چرا در قرآن حکم شلاق داریم این کار غیرانسانی است اما آیا سلول انفرادی که امروزه تنبیه زندانی های نافرمان است انسانیست!؟

شما شلاق بخورید خیلی دردناک است بدنتان زخم می شود و جایش باقی می ماند اما در سلول انفرادی شما بی صدا و بی درد رو به دیوانگی و پریشانی می روید و این درد روانی درمان ندارد و تا آخر عمر با شما خواهد بود آیا این بدتر نیست؟!

 بگذریم که شکنجه های روانی دیگر هم هست که ما آگاه نیستیم

اگر فرض را بر این بگیریم که حکومتی عادل بر کشوی حاکم است این حکومت چگونه باید شهروندان خلافکار را تنبیه کند؟! عده ای می گویند اصلا تنبیه نباید کرد خلافکارها باید رواندرمانی شوند و ریشه ی مشکلشان که باعث می شود رفتار ضد اجتماعی بروز دهند پیدا شود! 

در این مورد فعلا همین قدر می دانم اینکه منوال کار چگونه است را نمی دانم اما این را می دانم در بیمارستان های اعصاب و روان ما رفتاری صورت می گیرد که بیمار را بیمارتر می کنند به نظر می رسد کادر روانپزشکان و روانشناسان و پرستاران ما آنچنان حرفه ای عمل نمی کنند در این صورت شما چه انتظاری از زندانبانان دارید!؟

خواب دادگاه

دیشب خواب دادگاه دیدم

خوشبختانه قاضی ها به جوونی معترضین رحم می کردند و حکم اعدام نمی دادند.

من تماشاگر بودم.

خانواده هاشون هم بودند.

در خواب به این فکر می کردم که حالا که شما ما را شکنجه روانی می دهید ما هم باید شما را شکنجه روانی دهیم.

به شیوه اش هم فکر کردم.

البته می دانم عصبانیتم که بخوابد چنین کاری نمی کنم.

نه تنها این کار بلکه کارهایی که در نوشته قبل گفتم هم نمی کنم.

من آدمش نیستم.

هیچ وقت نبودم.

اساسا من کجا و شماها کجا!

ما نقطه مقابل هم هستیم.

دیگر نصیحت در شما اثر ندارد