باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

باز هم اعدام

امروز صبح دو نفر از معترضان را اعدام کردند من بعد از ظهر که اخبار دیدم متوجه شدم فیلم اعترافات یک نفرشان را دیدم به نظر آدم بدی نبود ولی من دیگر مغزم کار نمی کند تشخیص حق خیلی سخت شده است.

ناراحت هستم که این اتفاقات افتاد بیچاره پدر و مادرشان، چه کشته های این طرف چه کشته های آن طرف!؟ اما گویا تازه اول مصیبت است باید حالا حالا مصیبت بکشیم!

کرونای جدید آمده است اگر آخرالزمان باشد مردم زامبی می شوند!؟ نصف جمعیت زمین می میرند!؟

من به عنوان یک انسان از کار خدا سردرنمی آورم!؟ می گویند سوالاتی نپرسید که جوابش متعجب و غمناکتان کند و خشم خدا را بر بینگیزد!؟ ولی آخر من الان هم متعجب و غمناکم!؟ 

خیلی وقت ها خواسته ام بر علیه خدا قیام کنم چون هر چه می گویی خشمگین می شود و می گوید کافری و مشرکی و این حرف ها!؟ به نظرتان زور نمی گوید!؟ منطق هم گاهی سرش نمی شود!؟

ولی چه چاره!؟ او خداست کافیست اشاره کند می میری!؟ زورش زیاد است و همه ی دنیا زیر سلطه ش هست. حتی ضربان قلب من و شما!؟ انسان خیلی ضعیف است با تمام منم منم کردنش اما من می دانم خدای من بیخودی کاری نمی کند یک چیزی می داند که من نمی دانم من به هوش و درایتش ایمان دارم!؟


من دوستت دارم خدا این کارها را نکن همان طور که روی مهربانت را به من نشان دادی به بقیه هم نشان بده چرا این کارها را می کنی!؟ خطای ما چیست!؟ تو که اگر بخواهی از نطفه آدم به وجود می آوری از دانه یک درخت بزرگ چرا بر دل گمراهان نمی تابی!؟ تو اگر بخواهی آن ها می خواهند تو به آن ها بتابی!؟

دادخواهی دلبخواهی

متاسفانه دادگاه های معترضین شروع شده است و از آن ها اعتراف گرفته اند بعضی هایشان اعتراف به قتل کردند. قتل بسیجیان، حکومت اعلام کرده 40 نفر از نیروهایش کشته شده اند یعنی حداقل 40 اعدام در پیش داریم البته خبرها رسیده است که بعضی ها را در سکوت اعدام کرده اند.

من در جایگاهی نیستم بخواهم بحث کنم که اعدام کردن مجازات درستی هست یا نیست این به عهده ی حقوقدانان است.

اما توجه شما را جلب می کنم به یک مسئله طرفداران حکومت می گویند شما هنوز گیر آبانید سه سال گذشته در مورد هواپیمای اوکراین هم که می گویند اتفاق بوده است.

در وهله ی اول باید بگویم این گونه حرف زدن شما بیشتر داغ دیگران را تازه می کند و خشم آن ها را افزایش می دهد.

در وهله ی دوم چرا از نظر شما خون طرفدارهای شما از خون معترضین رنگین تر است چرا کسانی که معترضین را چه این مدت و چه در زمان آبان کشته اند مجازات نمی کنید اما با این سرعت دادگاه برای دادخواهی نیروهای خودتان تشکیل می دهید؟! این عدالت است!؟

در وهله ی سوم هم خیلی اتفاق عالی افتاد که کمیته ی حقیقت یاب قرار است تشکیل شود از یک سازمان بی طرف چون متاسفانه هر دو طرف در حال جلوه دادن حقیقت به نفع خود هستند. حکومت مردمی را که کشته مسلح توصیف می کند و مردم ادعا می کنند مسلح نیستند. از آلمان متشکر هستیم و تمام کشورهای دیگر که رایشان باعث تشکیل کمیته شد همچنین فعالین حقوق بشر.

از نظر این وطن وقتی وطن می شود که قانون و عقلانیت و عدالت بر آن حاکم شود وگرنه داستان ایران همین طور ادامه خواهد داشت فقط بازیگران آن عوض می شوند. نمی شود حکومت هر موقع خواست برای بستن دهان مردم چند نفر را مجازات کند و هر که را خواست تبرئه کند.

دلم می خواهد از چیزهای خوب بنویسم!

دلم می خواهد از چیزهای خوب بنویسم!

اما دست و دلم نمی رود!

خبرهای بد از هر طرف می آید!

به خودت می آیی می بینی ابروهایت توی هم هستند!

ای کاش کاری می شد کرد!

ای کاش گوش شنوایی بود!

خسته ام از این زندگی پردردسر!

کی قرار است به آسایش و آرامش برسیم!

دیروز می خواستم بروم اعتراضات!

اما زانو ام درد گرفت!

واقعا نمی دانم چه چیز در عمق روان من است که هر موقع می خواهم بیرون از خانه بروم یک جای بدنم درد می گیرد!

از بچگی این طور بودم!

بزرگ ترها فکر می کردند بهانه ی الکی می آورم که مدرسه نروم!

اما واقعا درد داشتم آن هم بدون دلیل!

شاید عمق روان من از معترضین می ترسد!

البته واقعا خودآگاهانه هم ازشان می ترسم!

می ترسم حرفشان را وقتی پیروز شدند عوض کنند!

ما همیشه با ترس زندگی کردیم!

ترس از همدیگر!

بی اعتمادی به هم!

حال دیگر به اوجش رسیده است!

چه نفرینی شده ایم!

این روزها، خشونت

متاسفانه چیزی که این روزها شاهدش هستیم بالا گرفتن خشونت از طرف حکومت و معترضان است!

هر دو طرف می خواهند جمعیتی که خاکستری نام گرفته اند یعنی قشری که تا الان خود را وارد معرکه نکرده اند به آن ها بپیوندند اما با روشی که پیش گرفته اند بیشتر طرفدارهای خود را از دست می دهند.

متاسفانه خبرهای زیادی از فوت شدگان که به شیوه ی ناراحت کننده ای هم کشته شده اند در شبکه های اجتماعی منتشر می شود.

کار به جایی رسیده است که دو طرف می خواهند انتقام کشته شدگانشان را از هم بگیرند و به هیچ چیز جز انتقام فکر نمی کنند.

معترضین با شعارهای زیبا به خیابان آمدند و از ما خواستند به آن ها بپیوندیم گفتند هیچ کار نکنید فقط در خیابان حضور داشته باشید اما این حضور مفهومش این است که ما با کارهای شما موافق هستیم.

عده ای معتقد هستند کسانی می توانند این حکومت جنایتکار را برچینند که از خود این حکومت بیشتر خشونت و جنایت کنند اما به نظر من نمی شود چنین حکمی داد لزوما این طور نیست.

متاسفانه معترضین از کس یا گروهی هدایت نمی شوند و بهشان جهت داده نمی شود در نتیجه اگر بینشان افراد نادرستی باشد دست به کارهای بدی خواهند زد که به اسم تمام معترضین نوشته می شود.

معترضین فراموش کردند که حکم دفاع مشروع دارند نه حکم حمله و خشونت یا انتقام. مگر نمی خواهید عدالت را پیاده کنید چطور آدم ها را بدون دادگاه مجازات می کنید؟!

حرف زدن با حکومت هم که فایده ای ندارد هر چه بیشتر حرف می زنی اعمال آن ها بدتر می شود!؟

می دانم کسی برای حرف من تره هم خرد نمی کند اما من حرف خودم را می زنم شاید روی تعداد معدودی افراد اثر بگذارد!

خواب دادگاه

دیشب خواب دادگاه دیدم

خوشبختانه قاضی ها به جوونی معترضین رحم می کردند و حکم اعدام نمی دادند.

من تماشاگر بودم.

خانواده هاشون هم بودند.

در خواب به این فکر می کردم که حالا که شما ما را شکنجه روانی می دهید ما هم باید شما را شکنجه روانی دهیم.

به شیوه اش هم فکر کردم.

البته می دانم عصبانیتم که بخوابد چنین کاری نمی کنم.

نه تنها این کار بلکه کارهایی که در نوشته قبل گفتم هم نمی کنم.

من آدمش نیستم.

هیچ وقت نبودم.

اساسا من کجا و شماها کجا!

ما نقطه مقابل هم هستیم.

دیگر نصیحت در شما اثر ندارد